به نام عشق ...
عشق فراموش کردن نیست بلکه بخشیدن است ...
عشق گوش کردن نیست بلکه درک کردن است ...
عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است ...
عشق جا زدن و کنار کشیدن نیست بلکه صبر کردن و ادامه دادن است ...
به امید عشق ...
سلام ...
مطلب فوق رو تو تخریبچی گذاشته بودم ...
عشق ...
من جز شرمندگی جلوی خدا و ائمه و شهداء چیزی ندارم ...
دیشب بیقرار بهم زنگ زد ...
بیقرار بیقرار بود ...
صداش می لرزید و حرف میزد ...
حرف هایی که مال خودش نبود ...
حرف هایی که حرف دل اون و شهداء بود ...
حرف هایی که چشمم رو باز کرد ...
حرف هایی که شرمنده ام کرد ...
حرف هایی که فقط و فقط او بیان کنندش بود ...
مثل همیشه این بار من باید بگم که شهداء شرمنده ام ...
درد عشق که روی نت قرار گرفت ... یکمی آروم شدم ...
اما درد چه عشقی ...
به راستی ما آما چه مسیری رو داریم طی می کنیم ...
واقعاً دنبال چی هستیم ...
بازم شهداء حرف میزدند و این بار من فقط گوش بودم ...
تا حالا به عشقتون فکر کردید ...
دیشب میخواستم برای همیشه برم ... اما سید بیقرار نگذاشت ...
من فقط شرمندشون هستم ...
شرمنده سید ... شرمنده همه شهداء ... شرمنده همه جانبازا ... شرمنده همه ...
یادش بخیر شرهانی ...
راستی صدای شرهانی رو خوندید ... ؟ اگه نخوندید حتماً بخونید ...
سید برام کامنت گذاشته بود ...
سید گفت ... :
مگه ما شرهانی با خاک بدن های اونا تو شرهانی عهد نبستیم که تا اخر باشیم چرا بریدی ؟
مگه تو شرهانی باهامون اتمام حجت نکردند ... ؟!
این هم ادامه همون اتمام حجت ها است ؟!
خدایا این چه امتحانی است ....
به راستی ...
هیچ وقت هدفتون رو فراموش نکنید ....
همیشه تو مسیر هدفتون حرکت کنید ...
عشق فقط عشق است ...
لفظی است که این دنیا لایقش نیست ...
عشقتون هدفتون باشه ...
امیدوارم مثل من راهتان را گم نکنید و همیشه به مسیرتون ادامه بدید ...
عشق فقط خدا و ائمه و شهداء ...
من باز هم خراب کردم ... خراب خراب ...
و فقط شرمنده ام ... شرمنده همه ...
شرمنده مادر ...
شرمنده ...
یا حق
به نام خدا ...
اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم ...
سلام علیکم ...
دل شهداء و فرزندانشان را شکستم ...
دیگر تا خودشان نخواهند اجازه نوشتن به خودم نخواهم داد ...
آخرین مطلب وبلاگ با عنوان جشن تولد گلزار شهدای بهشت رضا مشهد خواهد بود ...
یا حق ...