بسم الله الرحمن الرحیم
به آسمان که نگاه می کنم با افکارم به اعماق آبی بی کران ان می نگرم ،از تصور برخورد هوا به صورتم شادی ولذت دنیا را را حس می کنم و هیچ غمی در اسمان دلم باقی نمی ماند ،درست به همان مقدار که تصور رها شدن در اب وغوطه ور شدن در ابی زلال ، شور بی پایان را به انسان هدیه می دهد و زمانی که زمین پذیرای خارهای نرمی است که از لابه لای سیاهی اسفالت، دل ارام روی زمین سرک می کشندو انسان حیرت زده می شود که چرا ابزارالات اهنی با جان کندن سوراخهایی در ان ایجاد می کنند ، انسان سرگشته می ماند که سر زمین چیست؟
آآآآآه ه.دنیایی که هرگوشه آن شگفتی اش زیبایی آن را دو چندان می کند ما را هم دارد!انسان...انسان از نسیان.
همه چیز را به فراموشی میسپاریم آن طور که گویا نبوده است!
از اه دردناکی سازم خبر دلت را وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
از تایید صحت انتخابات چند روزی گذشته است.می خواهم آرام آرام تکانی به شما دهم تا به گذشته برگردید خیلی گذرا وبا سرعت.
به مناظره ها،حرص خوردن ها،تشویق کردن ها،به نگاه های نگران ، وگاهی زشتی ملموسی که حس تنفراز سیاست در درونمان شعله ورمی ساخت!
روز بعد از آخرین مناظره،خیابان های شلوغ،جوانان پرهیجان.
یک روز مانده به انتخابات،ارامش جذاب،خیابان های پر از کاغذ،چهرهای مغموم مامورین شهرداری.
یادتان امد؟خوب برویم جلوتر.
روز انتخابات،شوق،نگاهای نگران ،سوال تکراری وبی تکرار به کی رای دادین؟
شب انتخابات ،کانال؟هر چی باشه فقط خبر بده،تب وبی تابی.
روز بعد انتخابات،گروهی خندان ،گروهی واقع بین وگروهی اماده...
آماده...آماده برای چه؟ریختن به خیابان،انتشار بیانیه،کنفرانس های خبری.
باز هم نگاه های نگران.اما این بار نگرانی ما شیرین وپر از نشاط نبود.اینبار نگران نبودیم که چه کسی رییس جمهور خواهد شد،بلکه چشمها نگران گروه اماده بود.
چند روزی بعد،باز هم آنان اما دیگر مهم نبود همه چیز رو به ارامش رفت.هر چند باتمام وجود حس کردیم که شیرینی انهمه هیجان کوفتمان شده بود.
نمی دانم چه طور چهره سید علی{دامت برکاته}می دیدند.چندین بار مخاطبش واقع شدند ولی ککشان نگزید.از خون دلهایش گفت، از نگرانی هایش ولی بعضی ها گوش شنیدن نداشتند فقط زبان حرف زدنشان باز بود وبس.
اما نگران بود؟نگران چه؟
نگران همان چیز که خیلی ها نگران آن نبودند.
از حرفهایم خواهید فهمید نگران چه.
نه نه برنگردید ،در گذشته بمانید از دیدنی ها گفتم ولی از شنیدنی ها نه.
از امار شنیدیم،از کارگران،کارخانه ها،بی کاری،از اقتصاد،زنان،هنرمندان،شنیدیم چرا طرفداری فلسطین ،لبنان،کمی هم که انصافا کم بود از فرهنگ شنیدیم که نامزدها گفتند وما شنیدیم.
وما...یعنی خودمان...یعنی مردم،غیر اینهاچه گفتیم وشنیدیم؟
شما را نمی دانم ولی من حرفهایی را شنیدم که حس کردم ما فقططط تا نرسیده به نوک بینی مان را می بینیم کمتر شاید ولی بیشتر نه!چرا؟اگر طرفدار بودند چون برنامه های طرف به نفع شان بود واگر معترض بودند چون برنامه ها ضرر می رساند به منافعشان.
ارمانها،هدفها،جسمهای پاره پاره شده ،دلهای سوخته،راهشان ،عشقشان،سخنانشان،و.. کجا رفتند؟از ذهنمان کجا رفتند؟چه چیز با ارزشی جای انها را پر کرده؟؟!!پول؟کار؟آزادی؟دنیا؟
ما، بعضی به زبان بعضی به عمل گفتیم هر که وهر چه می خواهد بشود فقط ما نفع ببریم!پول بدهد،کار و... بدهد،همین ها را بدهد ما راضیم ،از سرمان هم زیاد است!
ونتیجه ی این غفلت این شد که الله اکبر های دروغین پا گرفت!!!یادشان رفت که ما با لفظ الله اکبر پیروز نشدیم که با ادمهای وصل به الله اکبر پیروز شدیم.
ما قرار بود انقلاب کنیم ،ان را توسعه دهیم با فکر ایرانی،برای ایرانی اسلامی،ان را صادر کنیم برای جهانی اسلامی.راه افتادیم،انقلاب شد،برایش جنگیدیم{یعنی جنگیدند}وامروزسی ساله شدیم.
فقط می خواهم به کسانی که حرفهایی زدند که نباید،بگویم رشد کردیم هر چند که هنوز جوانیم با همین اقتصاد ،با همین بی کاری،رشد همه جانبه،مالی،روحی،فکری،دینی.هر چند ایده ال نیست اما فقط با میانگین بیست دقیقه کار مفید در روز!!میپرسم...از شما وآنها، اگر مابا رعایت اوصیکم به تقوی الله ونظم امرکم ،اوفوا بالعهود،اعتقاد به اینکه ما مامور به وظیفه ایم نه نتیجه و.....بیست دقیقه را به هشت ساعت برسانیم چه پیشرفتی خواهیم کرد؟
ما فکر می کنیم اگر سید علی ها بروند که می اید؟چه می شود؟
ما چه می خواهیم؟فطرت پاره پاره شده ،آرامش از دست رفته ولی گشوری توسعه یافته؟؟؟!!!مربی هم غرب.
یا اینکه تلاش برای رسیدن به اوج،در عین امیدوار شدن به موفقیت ها قانع نشدن به آنها در نتیجه پیشرفته شدن در همه حوزه ها ونه فقط در یک بعد با حوصله وگذشت زمانی طولانی تر.ومربی خدا ومقصد کمال؟
کاش روزی به جای هدف گذاری بر چیزهای فانی همه ی ما ونه فقط حسن زاذه ها{حفظه الله} هم وغممان این باشد که الهی چهل ودو از من بگذشت نمی دانم چهل ودو آن {لحظه}زندگی کردم یا نه؟
بد نیست گاهی به جای یاد امام زمان {ارواحنا فداه}که برای مثل منی لقلقه شده او را باور کنیم و بدانیم همه اینها که می آیند احمدی باشد یا موسوی یا...انسانهایی ناقصند وبایدمنتظر انسان کامل بود .
حرکتمان را با کسی که نقص کم تر دارد وهمراه با انتظار جلو ببریم انگاه با دیدن کمبود هایی که با وجود تلاش حس می شوند درمانده نمی شویم زیرا امید داریم او که باید بیاید،به همین زودی می اید واوست نجات.
اگر ما حاضر شویم او نیز ظاهر خواهد شد .چه کنیم که یادمان رفته غیبتمان را...
چه روز ها که تک به تک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل اتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ وچوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم ودلشکسته نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دو باره صبح،ظهر نه غروب شد نیامدی
کاش در دوران غیبت مولامون حضرت حجت ابن الحسن عج ولایت مداری رو با حضور نایب بر حقشون ولی فقیهمون رهبر عزیزمون آیت الله خامنه ای مد ظله العالی تمرین کنیم تا مبادا روزی که آقا میان مثل خیلیای دیگه که اینجا و توی این دوره ادعای مسلمونی و با دین و ایمونی می کنن روی آقا شمشیر نکشیم!!!
چندین شبه که گاهی شبا ندای دلنشین الله اکبر توی کوچه پس کوچه های شهرم می پیچه خوب همه هم می دونن که کیا میرن و میگن الله اکبر همونایی که از همه جا مونده و درمونده شدن و دیدن جز از طریق همین اعتقادات برای به کرسی نشوندن حرفاشون راه دیگه ای ندارن!!!چهره واقعیشون رو پشت اعتقادات دینی پنهان کردن غسل شهادت کردن و کفن پوشیدن و کشته شدن برای پایمال کردن خون شهدا راه حق و اسلام و نابودی ولی فقیه و نایب امام زمانشون رو شهادت نامیدند!!!
اما بعد از هر ندای الله اکبری که به عرش می رفت مردم بیدار و مومن برای خاموش کردن توطئه دشمنان فریاد می زدند خامنه ای رهبر مرگ بر ضد ولایت فقیه!!
و این چنین بود که حرص دشمنان در اومد!!!!!
چشم بد دور، عمرتان بسیار
کس نبیند ملالتان آقا!
ما نمردیم خون دل بخوری
تخت باشد خیالتان آقا!
نسل سوم چو نسل اول هست
با شعف با شعور با باور
جاری است انقلاب چون کوثر
هان! «فصل لربک وانحر»
به نام خدا ...
جناب میرحسین در طول دوران مسئولیتشون سه باز به طرز ناشیانه استعفا دادند که مجال شرح نیست تنها به مختصری اشاره می کنم:
اردیبهشت سال 1363 به دلیل کمبود بودجه که با مخالفت جناب هاشمی ختم به خیر میشه!
تیر 63 در ماه های اغازین شروع به کار مجلس دوم که می خواستن برای کل وزرا از مجلس رای بگیرن تا اختلافاتشون با رئیس جمهور وقت حل بشه!
بار اخرم در شهریور 67 که نتونسته بود از مجلسی که از میان همفکرانش شکل گرفته بود برای وزرای پیشنهادی رای بگیرن!
استعفای آخر شاهکار قرن بوده و به استعفای مصدقی شهرت داره که در بهبوهه ی پذیرش قطع نامع جنگ و بدون هماهنگی با عالی ترین مقام کشور یعنی حضرت امام خمینی بود و امام وقتی از استعفای میرحسین با خبر شد که نامه استعفا داشته از رادیو سراسری پخش می شده!این هم یه تکه از سخنان اما به جناب موسوی بعد از استعفا:حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان می گذاشتید در زمانی که مردم حزب الله برای یاری اسلام فرزندان خود را به قربانگاه می برند چه وقت گله و استعفا است؟!؟شما در سنگر نخست وزیری در چارچوب اسلام و قانون اساسی به خدمت خود ادامه دهید در صورتی که نسبت به بعضی از وزرا به توافق نمی رسید چون گذشته عمل شود.این حق قانونی مجلس است که به هر وزیری مایل بود رای دهد.
خوب یه سوال پیش میاد اصلا به همچین شخصی که اینقدر زود جا میزنه از ایستادن می ترسه و زود خسته میشه میشه رای داد؟؟اصلا توانایی ریاست جمهوری رو داره!؟!؟!؟
... چنان چه مایلید ریز جریان را جویا شود به وبلاگ نگاه منتظر که این نوشته ها گوشه ای از مطلب اوست مراجعه کنید ...
مرگ بر ضد ولایت فقیه ...
به قول آیت الله جوادی آملی دامت برکاته خدا این دولت خدمت گذار به مردم را حفظ و نصرت عطا بفرماید انشاءالله ...
یا حق ...