مدتی است که گروهک تروریستی داعش با حمله به مناطق مختلف عراق و قتل و غارت و ایجاد ناامنی به دنبال سقوط حکومت شیعه در این کشور است. سرویس های اطلاعاتی غرب نیز با حمایت از این گروهک و تشویق عربستان و قطر به حمایت مالی بر آتش فتنه و تفرقه و ناامنی در منطقه می دمند. حملات وحشیانه این گروهک تروریستی به شهرهای زیارتی از جمله سامرا و کربلا و تهدید به تخریب حرم اهل بیت(ع) فتنه ای است که از سوی سرویس های جاسوسی و با هدف درگیری فرقه ای در منطقه طرح ریزی شده و از سوی عمله های بی عقل و افراطی در حال پیگیری است.
دشمن که پس از انتخاب بشار اسد در پست ریاست جمهوری سوریه از سوی مردم این کشور به شدت خشمگین شده بود ناامنی در عراق و ایجاد درگیری زمینه ای برای پیشبرد اهداف شومش انتخاب کرد.
در میان تحلیل های متفاوتی که از حضور تروریست های تکفیری در عراق و سوریه و ایجاد آشوب و ناامنی در کشورهای مسلمان خاورمیانه در رسانه ها اشاره به احادیث آخرالزمان و علایم ظهور امام عصر(عج) نیز دیده می شود.
اشاره مستقیم به علایمی چون خروج سفیانی, آشوب در منطقه شامات و عراق, قتل نفس زکیه و امثالهم و تطبیق با تحولات اخیر عراق، اکنون به صورت غیرطبیعی در شبکه های اجتماعی و رسانه ها در حال انتشار است.
روز گذشته نیز بیانیه ای از سوی گروهک تروریستی داعش در شبکه های اجتماعی منتشر شد مبنی بر اینکه ما می دانیم که جبهه مقابل ما یعنی شیعیان این اوضاع را در روایات و احادیث خود دارند و فکر می کنند که ما “سپاه سفیانی” هستیم. ما به همه مسلمانان اعلام می کنیم که راه و روش ما، راه و روش “بنی امیه” است.
داعش در ادامه بیانیه جدید خود اظهار داشت: شیعیان برآن قائلند که یک فردی از بنی هاشم در جنوب عراق کشته می شود، و آن فرد “نفس زکیه” است. آن فرد “علی سیستانی” است و همه بدانند ما او را خواهیم کشت و بدن او را به خاک خواهیم کشاند!
جدای از موثق بودن خبر و این ادعا اشاره به چند نکته مهم در این راستا ضروری به نظر می رسد:
اول اینکه تطبیق علایم حتمی و غیرحتمی ظهور با تحولات اخیر امری کاملا اشتباه است که از سوی علما نیز تقبیح شده است. زیرا بر اساس روایات متعدد امکان جایجایی این علایم وجود دارد و کسی نمی داند و نمی تواند مدعی شود که دقیقا کدام از نشانه های ظهور در حال حاضر محقق شده و کدامیک نیز محقق خواهد شد.
تلاش منتظران با مبارزه با ظلم و مقاومت در مقابل مشکلات و دعا برای فرج حضرت ولی عصر(عج) مهمترین عامل تعجیل در ظهور است. تببین قواعد ظهور و وظایف منتظران به جای ترویج علایم ظهور درشرایط کنونی بر عهده علما و نخبگان و اصحاب رسانه است که این ترفند را خنثی نمایند.
رهبر معظم انقلاب در سخنان سال جاری خود در حرم امام فرمودند: "امروز یک عدهاى در بخشهاى مختلف دنیاى اسلام بهنام گروههاى تکفیرى و وهابى و سَلَفى، علیه ایران، علیه شیعه، علیه تشیع، دارند تلاش میکنند، کارهاى بدى میکنند، کارهاى زشتى میکنند؛ اما اینها دشمنهاى اصلى نیستند؛ این را همه بدانند. دشمنى میکنند، حماقت میکنند اما دشمن اصلى، آن کسى است که اینها را تحریک میکند، آن کسى است که پول در اختیارشان میگذارد، آن کسى است که وقتى انگیزهى آنها اندکى ضعیف شد، با وسایل گوناگون آنها را انگیزهدار میکند؛ دشمن اصلى، آن کسى است که تخم شکاف و اختلاف را بین آن گروه نادان و جاهل، و ملت مظلوم ایران مىافشاند؛ اینها آن دست پنهانِ سرویسهاى امنیتى و اطلاعاتى است."
سرویس های اطلاعاتی غربی و آمریکایی سالهاست که به صورت بسیار گسترده درباره مساله ظهور و بررسی روایات شیعه و آیات قرآن که به این موضوع اشاره دارند تحقیق می کنند. همانطور که رهبری فرمودند نباید فراموش کنیم که دشمنان اصلی ما این وحشی های بی عقل نیستند بلکه عناصر پشت پرده غربی و آمریکایی هستند که اینها را حرکت می دهند.
منبع سایت جهان نیوز
بسم الله الحمن الرحیم
اطلاعیه
طبق گزارشات رسیده تعدادی از هموطنان گرفتار انفلانزای نوع A شده اند . این ویروس در جسم افراد بروز نمی کند بلکه در روح آنها رسوخ،و روان انها راتسخیر میکند به گونه ای که عقل از کار افتاده و رفتار فرد مبتلا تابع احساسش می شود .
از دیگر علائم مبتلایان میتوان به ظاهر موجه و تب بالای چهل درجه ی قانون مداری همراه با هیاهوی شدید تبلیغاتی اشاره کرد و به دلیل تب بالا توهم زده و دشمنان خود را جمله سالمترین افراد میدانند واگر هم معتقد به بیماری خود باشند نام ویروس را محبت وآزادی میدانند و در این صورت با رغبت در صدد گسترش آن بر می آیند ؛بنابراین با دیدن این افراد سعی کنید از انها دور شوید زیرا منطق انها سوخته و بزرگترین و حاذق ترین طبیب یعنی آقای خامنه ای {دامه برکاته}نیز نتوانست برای آنها کاری کند زیرا این افراد به دلیل همان توهم، خود را بیمار نمیدانند که نیاز به درمان داشته باشند و از اجرای نسخه ی این طبیب دلسوز و عزیز سر باز زدند .
زمان نهفتگی این ویروس ممکن است حتی به سی سال هم برسد و به محض ظهوروبروز آن سریع منتشر می گردد ؛علائم یاد شده مربوط به نوع شدید آن است که عده بسیار کمی به آن دچارشده اند و در آنها گاهی منجر به مرگ میگردد.
یاس از انقلاب ،تصوروبه هم ریختگی وآشفتگی دولت و درماندگی نظام از حل مشکلات و شکستن اقتدار آن وگسترش آشوبها وشکاف بین مسولین،سیاست زدگی وبد بینی نسبت به احمدی نژاد وگیج و مبهوت شدن و حس استیصال و اینکه این ایران ،دیگرایران بشو نیست ،همگی از
علائم نوع خفیف مبتلایان می باشد .
پیشگیری:
1_ لازم به ذکر است که برای جلوگیری از مبتلا شدن به نوع شدید آن حتما از ماسک دائمی عقل واعتماد به بزرگانی که میانه رو اند ،استفاده کنید و سعی در متعادل نگه داشتن احساس خود داشته باشید !
2_ برای مبتلا نشدن به نوع خفیف آن مثبت نگر باشید و کاستی را طبیعی، اما رفع آن را ممکن بدانید و خواستار ان باشید وهرگز افراد عادی {همه غیر از آقا<دامه برکاته>}را در حد تقدس بالا نبرید که با کوچکترین اشتباه آنها ،متحیر ،کلافه و نا امید شوید .
درمان:
1_ یاد آوری مداوم اینکه این نظام به دست کسی است که دستش در دست خداست ؛و وسیله ی اجرای خواست خداوند برای برپایی این حکومت ، خونهای پاک افراد خالصی است ؛بنابراین قابل خدشه نیست .
2_متقاعد کردن خود به اینکه همه ی افراد عادی چون عادی اند ،ناقصند و احتمال اشتباه در انها وجود دارد ،بنابر این با دیدن اشتباه انها درعین اینکه دچار دل زدگی نخواهید شد ،خواستار رفع نقص و عدم تکرار ان باشید .
و در اخر شاید حکمت بوجود آمدن این مرض کهنه ای که سر باز کرده ،متوجه کردن همه ی پاکدلانی است که علی رغم همه ی خوبی هاشان، نسل سومی اند{ وخیلی چیزها را از دیگران شنیده اندوجسمهای پاره پاره را لمس نکرده اند ،برای کسانی که توان دیدن آخر فیلم اخراجی های یک راهرگز پیدا نکردندوبا دیدن صحنه های درگیری و کتک خوردن افراد در اشوبها چندین روز حالت تهوع داشتند }تا با نگریستن به همه ی این موضوعات قدرامنیت رابفهمند و حس کنند،شاید هم تلنگری بود تا خود رابا همه ی توان برای قیام مهدی موعود علیه السلام مجهز کنند و تمرین کنند اعتماد مطلق به ولی فقیه را!)که هی غر نزنند چرا با آزادی تمام هنوز در پی انتشارویروس هستند ،چرا کسی کاری نمیکند ؟چرا...؟چرا...؟ چرا...؟... )
«سازمان پیشگیری از بیماری های حاد سیاسی»
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوست عزیز جوون !
قبل از هر چیز گفتنی و ناگفتنی از طرف خودمو برو بچه های عروج اعیاد شعبانیه علی الخصوص تولد جوون رشید و شهید کربلا حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوون رو بهت تبریک میگم ؛ مبارکت باشه!
خوب موافقی بریم سر اصل مطلب؟
اصولا وقتی میگن جوون یه چیزی حول وحوش 15تا29 سال میاد تو ذهن همه ؛ یعنی من و تو دیگه ! خوب خوش به حالمونه .
حالا حضرت عباسی چی از جوونی میدونی و میدونم؟؟؟؟ تو رو نمیدونم ولی خودم که هیچی ! امیدوارم اقلا تو مثل من نباشی !
یه چیزی بگم حالشو داری عملیش کنی ؟
به نظرت نیازی هست در مورد موقعیتی که الان توشی فکر کنی ؟ به نظر من که این از اوجب واجباته ! اگه با من هم فکری یاعلی !
ببین جوون! بیا با هم 5 دقیقه فکرکنیم ! تا 3 میشمارم از اینترنت بیا بیرون و برو تو فکر،
وایسا جونم چه عجله ای داری ؟کجا ؟
وایسا منم بیام !
نری دیگه پیدات نشه ها ، هنوز با هم کار داریم؛
پس وعده ی دیداربعد یه فکر مختصر پیش عروجیا !
سلام، یعنی دوباره سلام !
چه خبرا؟ فکر کردی یا حال نداشتی؟
اگه فسفر سوزوندی میتونی اون چیزایی روکه از تو مغزت کشیدی بیرون بزاری تو وبمون... نه نه نه تو وبت ؛شما خودت صاحب خونه ای دیگه!
خوب حالا من نتیجه ی فسفر سوزوندنمو بگم ؛ داشتم فکر میکردم که حرفای یه عزیزجوونی یادم اومد .
موافقید که اول حرفای اون عزیزرو بگم و بعد فکرای خودمو؟باز اگه موافقید یاعلی!
قال یه عزیز جوونی مثل تو:
فکر که میکنم میبینم بچه بودیم آ، چشم به هم زدیم شدیم جوون! دوباره چشم هم میزنیم میشیم میون سال ؛ اون وقته که دیگه غبطه ی جوونی رو می خوریم .چه قد زود ... ،
ولی برای من که هیچ دورانی مثل کودکی و نوجوونی نبوده ونیست !
انگار وقتی بچه ایم شورو نشاطی رو داریم که تو جوونی و بقیه عمر کمتره!
یعنی میدونید چیه، شادی های جوونی پر شور ترن ولی اون چیزی که شادیای بچه گی رو مثل عسل شیرین می کنه یکی بی غل وغشیه و یکیش هم بی مسولیتیه!
و امااااااااا
حرف من:
حرف اون عزیز سر جاش ، منتها حرف من اینه که شاید الان که مسول خیلی چیزا هستی اگه شاد باشی لذتش بیشتره .
مهمترین دغدغه ومسولیت تو ومن حفظ خودمون ، روحمون ونابی وجودمونه.
همین که قدرت داریم سوال به وجود بیاریم ، پیگیری کنیم، درگیری های ذهنی زیادی داریم که انصافا گاهی خودمون رو هم درمونده می کنه همه اینها شیرین وگواران .
واما اشبه الناس به پیامبر و فرق ما با ایشون !
ما جونی میکنیم واو جوونیشو داد....
درود خدا بر همه ی شهدای جوون .
«الللهم صل علی محمد واله الطیبین الطاهرین»
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم یا من لا یرغب فی الجزاء
ویا من لایندم علی عطاء
ویا من لایکافئ عبده علی السواء...
خدایا ای انکه در برابر انچه می دهی پاداش نمی خواهی،
وای انکه از بخشش خود پشیمان نمی شوی،
وای انکه پاداش بنده ات را نه هم وزن انچه کرده، بلکه افزون تر می دهی...
تو بی استحقاق ما نعمت می دهی و از روی تفضل گناه را می امرزی، عذاب تو عین عدالت است وحکم تو خیر وصلاح ما.
اگر عطا کنی آن را به منت نیامیزی واگر منع کنی از روی ستم نباشد.
...
با هر کس که نا فرمانیت کند بردبارانه رفتار می کنی وآن را که خواسته بر خود ستم ورزد مهلت می دهی.اری تو با ایشان مدارا می کنی تا وقتی به سوی تو بر گردنند وعذابشان را به تاخیر می اندازی تا وقتی که توبه کنند تا ان کسی که هلاک میشود بی رضای تو در ورطه نابودی نیفتد وانکه تیره بخت میگردد
به نعمت تو تیره بختی نیابد،
مگر پس از آنکه دیگر عذری نبیند وحجت بر وی تمام شود.
این همه از لطف وکرم توست ای خدای بخشنده وبهره ای از مهربانی وعطوفت توست در حق ما ای خداوند پرشکیب.
...
وفرمودی:« بخوانید مرا تا اجابت کنم برای شما،آنان که از بندگی من سر میپیچند زود باشد که با ذلت وخواری به دوزخ درایند» پس دعا به درگاه خود را عبادت خواندی وترک ان را سرکشی ،وتهدید کردی که ترک ان سبب داخل شدن به دوزخ است درعین خواری وذلت.
...
این ماه مبارک در میان ما به شایستگی زیست وبه نیکی همنشین ما گردید .وگران مایه ترین سودهای اهل جهان را به ما بخشید .پس جون زمانش به انجام رسیدومدتش به سر امد وشمار روزهایش پایان گرفت، از ما جدا شد.
اینک او رابدرود میگوییم همچون بدرود گفتن کسی که فراقش بر ما دشوار است و رفتنش ما را دچار اندوه ووحشت می کند وعهد نگه داشتنی وحرمت رعایت کردنی وحق گذاردنی از وی را بر ما لازم می گرداند.
پس می گوییم؛ سلام بر تو ای بزرگترین ماه خدا و ای عید دوستان خدا.
سلام بر تو ای گرامیترین اوقاتی که همنشین ما بودی و ای بهترین ماه در همه روزها وساعتها.
...
سلام بر تو ای همدمی که چون امدی بر دل ما ارامش اوردی وشادمان کردی وچون سپری شدی ما را در وحشت تنهایی گذاشتی و درد فراق افزودی.
سلام بر ای همسایه ای که در مجاورت تو دلها نرم ورقیق شوند و گناهان رو به کاستی روند.
...
سلام بر تو که بر گناهکارن چه طولانی بودی و چه پرشکوه بودی در دلهای مومنان.
...
سلام بر تو ای ماهی که وجودت مایه سلامت ما، از هر گزند وافت بود.
...
سلام بر تو وآن فضل تو که اینک از آن محروم ماندهایم .سلام بر آن برکتهای پیشین که از ما گرفته شد.
پس در برابر آن کوتاهی ای که در این ماه در عبادت تو بدان دچار شدیم ما را پاداش ده تا با آن خیری را در یابیم که دلخواه ما بوده است و اندوخته های گوناگون را که ارزو داشتیم در عوض بستانیم.
...
خدایا اگر در این ماه گرد گناهی کوچک یا بزرگ گردیدهایم یا ان را مرتکب شدیم یا به عمد خطایی کرده ایم یا از روی فراموشی بر خود ستمی روا داشته ایم و یا حرمت دیگری را نپاییده ایم بر محمد و خاندانش درود فرست و بر گناهان ما پرده بپوشان.
و به بخشایش خویش از ما در گذر .و ما را پیش چشم سرزنش کنندگان قرار مده وزبان طعنه زنان را بر ما دراز مکن. وبا مهربانی بی پایان و فضل کاستی ناپذیر خود ،ما را به کاری وادار که انچه را از ما در این ماه نمی پسندی فرو ریزد و بپوشاند.
...
خدایا بر محمد ،پیامبر ما و خاندانش درود فرست،همچنان که بر فرشتگان مقرب خود درود می فرستی.
بر او و خاندانش درود فرست ،انگونه که بر پیامبران مرسل خود درود می فرستی.
بر او و خاندانش درود فرست، آنسان که بر بندگان شایسته خود درو می فرستی.
و برتر از درود انان ای پروردگار هستی ها ؛درودی که فضل و برکت ان به ما رسد ،و سود ان نصیب ما گردد،ودعای ما با ان مستجاب شود.
تو بزرگوارترین کسی هستی که همه رو به سوی او میآورند ،و کار سازترین کسی که بر او توکل می کنند و بخشنده ترین کسی که از فضل او بخشش می خواهند ،که تو
بر هر کار توانایی
...
«فرازهای از وداع جان سوز اما سجاد علیه السلام با رمضان المبارک در دعای چهل پنجم صحیفه سجادیه»
شش روز از اتمام بهترین ماه خدا گذشته وهنوز گاهی موقع خوردن ،ناخوداگاه گمان می کنیم که روزه ایم. نمی دانم چه قدر حواسمان به خودمان است؟هنوز سحر ها بیدار میشویم تا این بار روزی خود را از خدا بگیریم؟؟؟عادتهای خوبی که ماه رمضان برای ما در لوح ضمیرمان به یادگار گذاشت را به غلفت از دست دادهایم؟؟؟نمی دانم...
بسم الله الرحمن الرحیم
بیا با هم بخندیم،به هم نخندیم
خلق خوش نشا بزنیم،نهال سرور بنشانیم
و خوشه خرمی خرمن کنیم.
با خویش چون ابر در بهار گریستن،
با دیگران چون دانه در دل خاک شکافتن وشکفتن.
معنی مومن ،بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه ؛
که عبوس و ترشروی منافق است
و دو رو ،افسرده دلی است که افسرده کند انجمنی.
این زبان حال بچه های جنگ است با همان دلهای اسمانی شان.
برخی از خوشمزه گی های این دلهای اسمانی را از کتاب فرهنگ جبهه(شوخ طبعی ها) جلد دوم می گویم تا در این روز ها که دلهایمان را با رمضان المبارک شسته ایم ، با یاد شهدا زنده کنیم و در شوخی هایمان با یکدیگر که کم کم مرز ها را طی کرده و گاهی به بی حر متی و رو کم کنی تبدیل می شود تجدید نظر کنیم.
عجب ادم بلا نسبتی است!
فحش و نا سزایش عبارت «عجب ادم بلا نسبتی است» بود.یعنی عصبانی که می شد و از کوره به اصطلاح در می رفت بیشتر از این نمی گفت؛مثل چک سفید امضایی بود که حامل ان هر مبلغ که دلش می خواست می توانست در ان بنویسد.یعنی یک عدد صفر بگذارد و بسته به کرمش هر چند تا صفر.
بچه ها هم از او یاد گرفته بودند و هر وقت پای چنین شخصی در میان بود به جای اینکه بنشینند به غیبت و شمردن صفات مذموم او،
می گفتند از ان بلا نسبتها ست!
یعنی هر چه بگویی کمش است.(ص 88)
از کجا معلوم!
یک دست از کتف نداشت.بسختی می شد باور کنی که احساس نقص عضو و کاستی ومشکل می کند. به اندازه همه انهایی که چهار ستون بدنشان سالم بود می دویدو کار می کرد.امکان نداشت بگذارد کسی مراعات حالش را بکند.
بچه ها هم که او را اینقدر سر حال و سر کیف می دیدند ،تو شوخی کم نمی گذاشتند،از جمله می گفتند؛
الان تو اینجایی دستت رو ببین کجا مار و مورها دارند می خورند و دعایت می کنند که چه ماهیچه ای،چه مچی،به به.
او که در جواب کم نمی گذاشت می گفت:از کجا معلوم؟شاید الان گردن یه حوری باشه تو بهشت،خدا رو چه دیدی؟!!!(ص124)
بخورید ویتامین« ق» داره!
هر چه می خواستی تو دکان این تدارکات چی ها پیدا می شد.که هر دم ازباغ کمکهای مردمی بری میرسیدوتازه تر از تازه تری!
انها هم بی دریغ می ریختند توی توبره و بار شهردار و خادم الحسین (گویا مسول توزیع مواد غذایی در طول مدت معینی بودند)می کردند و میفرستادند سر وقت ما.
گاهی میوه نوبرانه که در شهر هم گیر بچه ها نمی امد و نان مثل برگ گل نازک و انواع واقسام اجناس لطیف و خوش خوراک اما...
گاهی چشمت روز بد نبیند ،نان می اوردند که صد رحمت به تو بره گداها.انقدر سفت وسخت بود که سمبه و چکش هم به ان کارگر نبود چه برسد به دندان!
اینجا بود که شوخی ها گل می کرد:
بخورید که هیچ وقت گیرتان نمی اید،
دیگری :مثل اینکه نونها رو از گاوداری های اطراف کرج فرستادند درسته؟
وسومی:بخورید لابد ویتامین ق داره ؛برای قوزک پا خوبه!
و نظیر این حرفها که مثل اب ،نانهای خشک را نرم می کرد.(ص 149)
نان وپنیر که دعای سفره ندارد!
جانمان را به لبمان می رساند تا می گذاشت یک لقمه نان بخوریم.
کلی باید قبل و بعد از غذا دعا و ثنا واستغفار واستغاثه می کردیم.
وقتی او شهردار بود امکان نداشت قدری کوتاه بیاید و به یک مختصر مقدمه ای راضی شود و بگذارد صاف برویم سر اصل مسئله!
دعا را باید تمام و کمال می خواندیم ولو روده کوچکمان، روده بزرگمان را می خورد.
حالا وقتی شام ونهار مرغ وماهی و چلو پلو بود یه چیزی؛ادم دلش
نمی سوخت،دندان رو جگر می گذاشتیم.
اما او برای نان وپنیر هم ،همان مالیات را می گرفت که برای چلو کباب!
هر چه می گفتیم اخر پدرت خوب،مادرت خوب حاجی،نان وپنیر خشک و
خالی که دیگه دعای سفره نداره،میگفت:
کفر نگو.هه با هم .بسم الله الرحمن الرحیم.اللهم الرزقنا رزقا حلالا طیبا واسعا...
وعبارات دیگری که خودش به ان اضافه کرده بود.
خلاصه اشکمان را در می اوردو ما هم مجبور بودیم برای حفظ ابرویمان!برای اینکه نگویند بی دین وایمونن دم نزنیم.(ص 136)
و ان شاءالله شبی باشهدا هایمان تبدیل به روزهایی به رنگ جهاد شود.
وخطاب شهدا به ما دیگر این نباشد که
مرا به خیر تو امیدی نیست،شر مرسان...