سکوت فراغ ...
جاده مانده ست و من واین سر باقیمانده ...
رمقی نیست در این پیکر باقیمانده ...
نخل ها بی سر و شط از گل و باران خالی است ...
هیچ کس نیست در این سنگر باقیمانده ...
تویی آن آتش سوزنده خاموش شده ...
منم این سردی خاکستر باقیمانده ...
گر چه دست و دل و چشمم همه آوار شده ...
باز شرمنده ام از این سر باقیمانده ...
روز و شب گرم عزاداری شب بوهاییم ...
من و این باغچه پرپر باقیمانده ...
پیشکش باد به یکرنگی ات ای مردترین ...
آخرین بیت دراین دفتر باقیمانده ...
تا ابد مردترین باش و علمدار بمان ...
با توام ای یل نام آور باقیمانده ...
بیقرار عروج ...
دل نوشته های گلی از بوستان شهداء ...
گلی که خود بیقرار عروج است ...
یا علی مدد ...