رمضان آمد.... سلام برتو ای ماه خدا ای که بهترین و بالاترین ماه خدایی ...
ای که در تو بزرگترین روادید نهفته است از نزول قرآن و از شهادت علی (علیه السلام) و از شب قدر...
آه اکنون ... شب 23 ماه مبارک است ماه تو ای رمضان کریم ...
شبی که مقدرات تقدیر میشوند به اذن الهی و صاحب الزمان (عج) آن را امضا ء میکنند .... و من ای کاش بفهمم که مولایم میداند که امسال بر من چه خواهد گذشت ... تا پیوسته از او یاد کنم ... از او یاری بطلبم... میدانم که او به یاد ماست اما ما... چطور چند بار در روز به یادش میافتیم ... چگونه او را میطلبیم کی؟ در گرفتاری؟ یا همیشه ؟ .....
بگذریم... که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت...
بنویس نام مرا در کف دستت ای دوست تا به هنگام قنوتت نبری از یادم
و این جمله باشد یادگاری ... برای امشبمان تا خدا را زیباتر احساس کنیم ...
خدایا تو چقدر دوستداشتنی و پرستیدنی هستی
هیهات که نفهمیدم.
خون باید میشدی و در رگهایم جریان مییافتی