سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قربانگاه خردها را بیشتر آنجا توان یافت که برق طمعها بر آن تافت . [نهج البلاغه]
عــــــــــروج
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» قلب های خدایی ...

یه فرشته، چه شکلیه؟!

تا به حال فکر کرده اید که یک فرشته چه شکلی ست؟ اگر کسی از شما بخواهد آن را نقاشی کنید، چه طور می توانید؟

«کوربه»، یکی از نقاشان سبک «رئالیسم» در این مورد می گوید: «من نمی توانم یک فرشته را نقاشی کنم چون هرگز آن را ندیده ام.»

اما من به عنوان یک مربی نقاشی، هرگز با گفته ی «کوربه» موافق نبودم. به همین خاطر سر کلاس هایم، بارها از بچه ها خواسته ام که تصویر یک فرشته ی زیبا را برایم نقاشی کنند.

آن روز نیز از هنرجوها همین را خواستم و بچه ها شروع کردند به نقاشی کردن. «روژین» یکی از آنان بود که روحیه ی بسیار لطیف و در عین حال پرجرأتی داشت. او از معدود بچه هایی بود که شخصیت مستقلی داشت و به ندرت از من راهنمایی می خواست. آن روز هم قبل از این که گفته های من تمام شود، «روژین» مدادرنگی هایش را بیرون آورد و کارش را شروع کرد.

پس از چند دقیقه، بالای سر هر کدام از بچه ها رفتم و سؤال های شان را پاسخ گفتم. بیش تر فرشته های آن روز، دختران زیبارویی بودند که با یک جفت بال سفید، در آسمان پرواز می کردند اما نقاشی «روژین» با همه ی نقاشی ها تفاوت داشت. با خود گفتم: «شاید این بار هم «روژین» موضوع دیگری را برای نقاشی در نظر گرفته است.» بنابراین برای پی بردن به آن، منتظر تکمیل نقاشی اش شدم. رفته رفته برگه ی نقاشی «روژین» با قلب هایی به رنگ قرمز که میان نقاط رنگی شناور بودند، پرشد. به آرامی پرسیدم: «می شه بگی چی کشیدی؟» با تعجب نگاهم کرد و گفت: «خب، این ها فرشته اند دیگه!!»

آن روز، من درس بزرگی از «روژین» 9ساله آموختم، او به من آموخت که قلب هایی اطراف مان هستند که همگی فرشته اند؛ قلب هایی خالص، پاک و زیبا که موهبت خدایند و هرگاه به آن ها نیاز داشته باشی، همراه تواند و به یاری ات می آیند و برخلاف گفته ی «کوربه» به راحتی می توانی آن ها را ببینی؛ فقط کافی ست اندکی تأمل کنی.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( پنج شنبه 89/3/20 :: ساعت 2:25 عصر )

»» وصیت حاج احمد؛ پیروی از ولایت

فبشر عباد الذین یستمعون القول و فیتبعون احسنه
نامه سرگشاده بسیج دانشجویی دانشگاه تربیت مدرس به سید حسن خمینی
آیا وقت آن نرسیده که اعتراض معنادار مردم را تحلیل کنید؟
آنچه در سالروز رحلت امام راحل گذشت و فریاد اعتراض‏گونه‏ای که در شعارهای پی در پی مردم تبلور یافت، تجلی قضاوتی پرمعنا بود که اکنون و از پس فرو‏نشستن گرد و غبار فتنه، خواه‏نا‏خواه نسبت به بازماندگان و مدعیان گذشته خط امام(ره) شکل گرفته است؛ کسانی که مورد اعتماد و وثوق مردم بودند و انتظار رفته و می‏رود در خط امام(ره) و در حمایت از ولایت قرار گیرند و مرزهاشان را با صف فتنه و صف معاندین نظام شفاف سازند.
جناب حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی
آنان که در یادبود پیر و مراد خویش یعنی خمینی کبیر خود را با زحمت و مشقت به بهشت زهرا رسانده بودند را شما خوب می‏شناسید، اینان همان پابرهنگان انقلابند؛ همان‏ها که پیش از این از عبای شما به تبرک بوسه می‏گرفتند و با حضورتان عطر امام را استشمام می‏کردند؛ کسانی که امام و بیت امام را گرامی می‏داشتند و البته اکنون از همراهی بیت امام با فتنه‏گران نگران و شگفت‏زده‏اند.
کاش فیلم‏های نماز جمعه را مرور کنید و مشت‏های گره کرده مردم را ببینید و دریابید که اعتراض‏ها تنها محصور در محوطه داخل حرم هم نبود. مردم در داخل و خارج حرم یکپارچه شعار می‏دادند: "وصیت حاج احمد؛ پیروی از ولایت". آیا وقت آن نرسیده که بنشینید و چرایی این اعتراض پرمعنا را تحلیل کنید؟
تولیت آستان امام راحل
آیا از خود پرسیده‏اید که چرا دوستداران بیت امام شعارهای پر‏حرارتشان را در حرم امام و در اعتراض به شما وانگذاشتند و آیا پرسیده‏اید که چرا در بین مردم جمعی به حمایت از شما برنخواست تا شرایط سخنرانی‏تان فراهم شود؟ چرا از حمایت جمعیتی ولو اندک و محدود نیز در حرم امام بی‏بهره ماندید؟!صاحبان بصیرت و اندیشه، واقعیت را انکار نمی‏کنند؛ بلکه به تحلیل آن دست می‏یازند و اکنون این شمایید که می‏بایست فریاد مردم را که در سراسر حرم تنین افکند، تحلیل کنید.
آیا از خود پرسیده اید که چرا وصیت نامه سید احمد بار دیگر دست به دست می­چرخد و مردم این عبارات را تکرار می کنند که:«به حسن و برادرانش این توصیه رامی­نمایم که همیشه سعی کنند در خط رهبری حرکت کنند و از آن منحرف نشوندکه خیر دنیا و آخرت در آناست و بدانندکه ایشان موفقیت اسلام و نظام و کشور را می­خواهند. هرگز گرفتار تحلیل­های گوناگون نشوند که دشمن در کمین است... امروز باید در کنار نظام مان پشت سر رهبری قرار بگیریم. رهبر ما شاگرد امام است. هیچ­کس حق شکستن حریم رهبری را ندارد. حرمت رهبری نظام اسلامی،از اصول خدشه ناپذیر انقلاب اسلامی ماست. همه باید به دستورات رهبری عمل کنند»؟
جناب آقای سید حسن خمینی
وقتی آتش فتنه زبانه کشید، در عاشورا به مقدسات توهین شد و بانیان این همه مردمی خداجو لقب گرفتند، وقتی صفِ به اصطلاح معترضان به انتخابات با صفِ معاندین نظام، منافقین و ملی- مذهبی های مطرود امام یکی شد، وقتی قانون اساسی زیر پای مدعیان قانون‏گرایی له شد، وقتی توهین‏ها به رهبر انقلاب و ساحت امام راحل شکل گرفت، وقتی سیل بیانیه‏های توهین‏آمیز به نظام از سوی بانیان فتنه کلید خورد، آن‏گاه بود که دیگر جایی برای تردید باقی نماند.
مردم خوب میدان نبرد را شناختند؛ اما انتظار نداشتند عکس شما را در مراسم عروسی پسر یکی از چهره های معلوم الحال اصلاح‏طلب و در کنار میرحسین‏موسوی، کروبی، خاتمی و موسوی‏خوئینی‏ها ببینند. مردم انتظار نداشتند نوه امام با فتنه‏گران همراهی کند و در بزم‏ها دوشادوش آنان بنشیند و لبخند بزند. مردم انتظار نداشتند نوه امام هم نتواند صف خود را با مطرودین خط امام مشخص کند. مردم انتظار نداشتند نوه امام هم نتواند بین حق و باطل تفکیک کند. مردم انتظار نداشتند نوه امام نیز هم‏سنگر فتنه‏گران دیکتاتور و جاهل شود. انتظار نداشتند نتواند در مقابل هرزه‏گویی‏ها و طرح‏ریزی‏های گروهک‏ها و منافقین و ضدانقلاب بایستد.
تولیت بیت امام راحل
رهبر انقلاب در نمازجمعه فرمودند:«این کج‌اندیشى است که ما مواضع امام را انکار کنیم. این کج‌اندیشى را هم متأسفانه بعضاً کسانى انجام میدهند که یک وقتى خودشان جزو مروجان افکار امام بودند یا جزو پیروان امام بودند. حالا به هر دلیلى راه‌ها کج میشود، هدفها گم میشود، یک عده‌اى برمیگردند...» به راستی بعد این 20 سال شما با مواضع و خط امام چه کردید؟ با دستور امام و و صیت سید احمد مبنی بر پیروی از ولایت فقیه چه کردید؟
مگر نه این است که جزو کلیدی‏ترین بیانات امام تفکیک "اسلام ناب" و "اسلام آمریکایی" بود. و مگر نه این است که اسلام آمریکایی همان اسلام بی‏تفاوت در مقابل ظلم و زیاده‏خواهی و دست‏اندازی به حقوق مظلومان است. شما که می‏بایست مدافع جمهوریت نظام و حق مردم می‏بودید، چرا در مقابل دیکتاتوری اقلیتی خودخواه که خیابان‏ها را به آشوب کشیدند، قد علم نکردید؟ به چه حقی با دشمنان ملت نشستید و به لبخندهای وقیحانه‏شان لبخند زدید؟ گمان می‏کنید مردم این لبخندها را نمی‏بینند و تحلیل نمی‏کنند؟ گمان می‏کنید مردم نمی‏فهمند و نمی‏دانند؟ چرا از حقوق ملت دفاع نکردید؟
نوه گرانقدر امام راحل
اینان که در اعتراض به شما شتافتند، دشمن نیستند، مردم انقلابی و جزو دلسوزان شمایند! فریاد اعتراض مردم نه یک اتفاق ساده که زنگ هشدار معناداری بود برای شما تا بدانید پیروان خط امام از شما انتظار دارند به مشی امام عمل کنید و پیرو ولایت باشید. انتظار دارند شما را در صف انقلابیون ببینند نه در صفی که بی‏بی‏سیو صدای‏آمریکا هم در آن صف قرار دارند. مگر امام نفرمود وقتی که دشمن برای ما کف زد، باید بدانیم راه به خطا برده‏ایم؟ چرا کف‏زدن‏های دشمن و حسابی که فتنه‏گران روی شما بازکرده‏اند، نگرانی‏تان را موجب نشد؟
اکنون البته این شمایید که می توانید هشدار مردم را بشنوید و راه به خطا رفته را به خود واگذارید یا اینکه با بی تفاوتی خود آتش به اعتراضات مردمی بیفزایید.
ما دانشجویان انقلابی دانشگاه تربیت مدرس با قلبی جریحه‏دار و خاطری آزرده بار دیگر از شما می­خواهیم آنچه گذشته است را جبران کنید و به صف ملت بازگردید. ان الله غفور رحیم.
    والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
بسیج دانشجویی دانشگاه تربیت مدرس



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خط شکن ... ( یکشنبه 89/3/16 :: ساعت 2:39 صبح )

»» مدیریت رفتار ...

با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم
اوو!! معذرت میخوام
من هم معذرت میخوام ,دقت نکردم
ما خیلی مؤدب بودیم ، من و این غریبه ,خداحافظی کردیم و به راهمان ادامه دادیم ...

اما در خانه با آنهایی که دوستشان داریم چطور رفتار می کنیم ... ؟!

کمی بعد ازآنروز، در حال پختن شام بودم.دخترم خیلی آرام کنارم ایستاد همینکه برگشتم به اوخوردم وتقریبا" انداختمش با اخم گفتم: ”اه !! ازسرراه
برو کنار“
قلب کوچکش شکست و رفت
نفهمیدم که چقدر تند حرف زدم

وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت: وقتی با یک غریبه برخورد میکنی ، آداب معمول را رعایت میکنی
اما با بچه ای که دوستش داری بد رفتار میکنی برو به کف آشپزخانه نگاه کن. آنجا نزدیک در، چند گل پیدا میکنی .آنها گلهایی هستند که او برایت آورده است.خودش آنها را چیده. صورتی و زرد و آبی آرام ایستاده بود که سورپرایزت بکنه ... !  هرگز اشکهایی که چشمهای کوچیکشو پر کرده بود ندیدی ... !

در این لحظه احساس حقارت کردم
اشکهایم سرازیرشدند.آرام رفتم و کنار تختش زانو زدم

بیدار شو کوچولو ، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟

گفتم دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری که امروز داشتم نمیبایست اون طور سرت داد بکشم
گفت :اشکالی نداره من به هر حال دوستت دارم مامان
من هم دوستت دارم دخترم
و گلها رو هم دوست دارم
مخصوصا آبیه رو
گفت : اونا رو کنار درخت پیدا کرد م ورشون داشتم چون مثل تو خوشگلن میدونستم دوستشون داری ، مخصوصا آبیه رو
...
آیا میدانید که اگر فردا بمیرید شرکتی که در آن کار میکنید به آسانی در
ظرف یک روز برای شما جانشینی می آورد؟
اما خانواده ای که به جا میگذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد کرد.
و به این فکر کنید که ما خود را وقف کارمیکنیم و نه خانواده مان
چه سرمایه گذاری ناعاقلانه ای !!
اینطور فکر نمیکنید؟!!
به راستی کلمه “خانواده“ یعنی چه ؟؟

...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خط شکن ... ( چهارشنبه 89/2/29 :: ساعت 3:53 صبح )

»» زمین بگذارید ...

استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید:

به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟

شاگردان جواب دادند:

?? گرم ، ??? گرم ، ??? گرم

استاد گفت:

من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا“ وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد.

استاد پرسید:

خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟

یکی از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد میگیرد.

حق با توست… حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟

شاگرد دیگری گفت: دست تان بی حس می شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند. و مطمئنا“ کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند.

استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییرکرده است؟

شاگردان جواب دادند: نه

پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ درعوض من چه باید بکنم؟

شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.

استاد گفت: دقیقا“ مشکلات زندگی هم مثل همین است.

اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید.

اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد.

اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود.

فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است.. اما مهم تر آن است که درپایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید.

به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرند، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هرمسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید!

دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری.

زندگی همین است!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خط شکن ... ( جمعه 89/1/27 :: ساعت 2:18 عصر )

»» احساس خطر!!!!!!!!!!!!

 یادتان هست که احساس خطر میکردید؟


از کلامی که دروغش خواندید،
از جماران و کلام پیرش که تو فریاد زدی گم شده است.

این خطر چیست؟ کدامین احساس؟

انعکاس رخ چون آینه روح خدا و آتش؟
هر کلامش که بریدید و به دلخواه از آن راه بجویید، خطر می دانی؟

هلهله در غم سالار شهیدان، آتش دامن غمبار سیاهی عزا هم خطری آیا هست؟
آتش و صفحه قرآن را چه؟
سنگباران عزادار حسین بن علی را تو خطر می دانی؟

با توام مرد! که انگار به خواب ابدی مهمانی.

یادتان هست؟! تبارت به همان خیمه تنهای غم انگیزترین لحظه تاریخ شباهت دارد؟
یادتان هست چرا چادر خاکی؟ در و دیوار؟ کبودی بر چشم؟
یادتان هست که صفین، که قرآن، نیزه؟
یادتان هست که کربی و بلایی بودست؟
یادتان هست که لعنت کردند، تا دم صبح ابد، هر که را «حاربهم» تیغ کشیدست و "ولی" گم کرده است؟

تو اگر یادت نیست،
یادمان هست که چندین فرسنگ مانده تا داغ ترین هرم عطش، فتنه را بن بکنیم،
خولی و شمر و یزید و عمر سعد، نه که در کرب و بلا،
بلکه قبل از حکمیت، ما به عمار، به مالک بسپاریم و علی، پور علی، شاد کنیم.

تو اگر یادت نیست، این به خاطر بسپار.
از کلامی که دروغش خواندید،
از جماران و کلام پیرش که تو فریاد زدی گم شده است.

این خطر چیست؟ کدامین احساس؟

انعکاس رخ چون آینه روح خدا و آتش؟
هر کلامش که بریدید و به دلخواه از آن راه بجویید، خطر می دانی؟

هلهله در غم سالار شهیدان، آتش دامن غمبار سیاهی عزا هم خطری آیا هست؟
آتش و صفحه قرآن را چه؟
سنگباران عزادار حسین بن علی را تو خطر می دانی؟

با توام مرد! که انگار به خواب ابدی مهمانی.

یادتان هست؟! تبارت به همان خیمه تنهای غم انگیزترین لحظه تاریخ شباهت دارد؟
یادتان هست چرا چادر خاکی؟ در و دیوار؟ کبودی بر چشم؟
یادتان هست که صفین، که قرآن، نیزه؟
یادتان هست که کربی و بلایی بودست؟
یادتان هست که لعنت کردند، تا دم صبح ابد، هر که را «حاربهم» تیغ کشیدست و "ولی" گم کرده است؟

تو اگر یادت نیست،
یادمان هست که چندین فرسنگ مانده تا داغ ترین هرم عطش، فتنه را بن بکنیم،
خولی و شمر و یزید و عمر سعد، نه که در کرب و بلا،
بلکه قبل از حکمیت، ما به عمار، به مالک بسپاریم و علی، پور علی، شاد کنیم.

تو اگر یادت نیست، این به خاطر بسپار.

شعر: احسان ترابی - تابناک

 

شعر: احسان ترابی - تابناک



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آسمان عروج ... ( جمعه 88/10/11 :: ساعت 7:15 عصر )

<      1   2   3      >

>> بازدید امروز: 36
>> بازدید دیروز: 6
>> مجموع بازدیدها: 287080
» درباره من

عــــــــــروج
مدیر وبلاگ : خط شکن ...[98]
نویسندگان وبلاگ :
آسمان عروج ...
آسمان عروج ... (@)[16]

بال پرواز ...
بال پرواز ... (@)[4]

عاجر ...
عاجر ... (@)[0]


به نام خدا ... خط شکن ... یه نسل سومی ... یکی که خیلی چیز ها دیده و شنیده و تجربه کرده ... یکی که سعی در اصلاح درون و بیرونش داره ... یه بسیجیه دانشجو ... یه بسیجیه طلبه ... به امید شهادت

» پیوندهای روزانه

افشاگری از خود فروختگان اصلاحات جنبش سبز اموی ... [21]
کتاب پاسخ به شبهات اینترنتی 1 [160]
عشق یعنی ... ؟! [183]
صدای شرهانی ... صدایی از اولین باز دید ازبلاگ تا پلاک 2 [780]
لاله های سخن گو ... [218]
حالم دیدنی است ... [162]
استخاره با قرآن ... [186]
بهترین مهمون ... [274]
حسین ... [299]
گوگل google [109]
یاهو ایمیل yahoo Email [174]
[آرشیو(11)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
عشق[3] . عشق به خانواده . عیوبم . فداکار . فرزند . معجزه . هشدار . وفاداری . کمتر . اخلاق . ازدواج . ایران . ایمان . بچه های جهاد . بد . تر . جغله های جهاد . درس . زندگی . سنی . شیعه . طنز . عاشق . عروج _ پرواز .
» آرشیو مطالب
*« هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرنیِ »*
افسانه شهادت فاطمه ؟!!؟ اهل تسنن نخوانند ؟!
کاش جنگ رو از یاد برده بودم
جوانان و تهاجم فرهنگی
عروجی مظلومانه
خاطره بازگشت
عروجی کم یاب
این مطلب رو اصلاً نخونید ؟!
زمستان 1383
بهار 1384
تابستان 1384
زمستان 1384
بهار 1385
تابستان 1385
پاییز 1385
عروجی فاطمی ...
صدایی خاموش ...
روایتی از بلاگ تا پلاک ...
عروجی حسینی ...
شرایط جلسات تفسیر
چند روزی با شهداء ...
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
وای مادرم ... ( شهادت مادرم زهرا (س) )
فشار قبر ...
به مهمانی بابا خوش آمدی
گام های زهرا ...
خط شکسته شده ...
درد عشق ...
شهداء شرمنده ام ...
به خود آئیم ... ؟!!
نوشته های بیقرار عروج ...
نوشته های آسمان عروج ...
نوشته های عطیه عروج ...
نوشته های کمیل ...
تابستان و پاییز 87
ایران سنی مذهب فرزد کمتر زندگی بد تر
عشق و زندگی
نوشته های کمیل ...
مرگ بر ضد ولایت فقیه ...
عمومی ...
بارش های باران ...
نوشته های عاجر ...
خاکریز ...
بال پرواز جنگ شهید بابایی
سال 89
سال 90
سال 91
سال92

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
.:: بوستان نماز ::.
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
پیاده تا عرش
.:: در کوی بی نشان ها ::.
دل نوشته های یک دختر شهید
پرواز تا یکی شدن
تخریبچی ...
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
یادداشتهای فانوس
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
سرافرازان
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
اواز قطره
بچّه شهید (به یاد شهدا)
چفیه
نگاه منتظر
شهدا
عطر حضور
سراج
نیم پلاک
فدایی سید علی
قافله شهداء
هیئت حضرت علی اکبر(ع)
فلورانس مهربون
شاهد
سایت بچه های قلم
حجاب
کوثر ...
راه آسمان کجاست؟
آفرینش
حزب اللهی مدرنیته
.: حرف دل :.
حاج رضا
بیسیم چی
گل دختر
خونه یاس 115
دیدبان برج مینو
بی قرار
راز و نیاز با خدا
از پشت دوربین من
دستنوشته های بی بی ریحانه
زیر آسمان خدا
بیت حسن ک.نظری(امُل جان)
بهارستان
عروج ...
عــــــــــروج
حجاب و دختران آخر الزمان
خلوتم پر است از حس غریب ...
کوثر
شیمیایی
زینب خانوم
وبلاگ حاج حمید
خاطرات شهداء ...
فرش دل
یاگاه اطلاع رسانی فرهنگی شاهد . نوید شاهد
حریم یاس
اخلاق زناشویی
قافله قاریان قرآن شهداء ....
دهلران شرهانی
به مریم بگویید بخندد ...
نمایه ... بارانی که برای باد مینویسد ...
کاریکاتوریست برقی
کنتراست ... سایت هنری
حم عسق ...
خیلی دور ... خیلی نزدیک
ساجدون ...

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب