بنام یگانه مقصد عشق و عروج
سلام .
سال نو مبارک انشاءالله که سالی خوب در پیش داشته باشید .
راستش مطلبی آماده کرده بودم اما به دلیل نیمه ماندن نتونستم واردش کنم و براتون بنویسم اما از این فرصت برای یه زنگ تفریح مفید استفاده کنیم :
برای او که چشمانمان در انتظار آمدنش بی فروغ شد ...
گفتم شبی به مهدی بردی دلم زدستم
من منتـــظر به راهت شب تا سحر نشستم
گفتــــــــــــا چه کار بهتر از انتظار جانان
من راه وصل خود را برروی تــــــــــــــو نبستم
گفتـــــــــــم دلم ندارد بی تو قرار و آرام
من عقده دلـــــــــــم را امشب دگر گسستم
گفتـا حجاب وصلت باشد هوای نفست
گر نفس را شکستی دستت رسد به دستم
گفتـــــم ببخش جرمم ای رحمت الهی
شرمنــــــــــــــده تو بودم شرمنده تو هستم
گفتـــــــــا هزار نوبت از جرم تو گذشتم
اعمال تــــــــــــو بدیدم چشمان خود ببستم
اما مبــــــــــــــاش نومید از خانه امیدم
من کی دل محب شر منده را شکستــــــــم
گفتم شبی به مهدی اذن نگاه خواهم
گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم
دعاى حضرت مهدى صلوات اللّه علیه :
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّةِ وَ عِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَ اَکْرِمْنا بِالْهُدى وَ الاِْسْتِقامَةِ وَ سَدِّدْ اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَ الْحِکْمَةِ وَ امْلاَْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اکْفُفْ اَیْدِیَنا عَنِ الظُّلْمِ وَ السَّرِقَةِ وَ اغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِیانَةِ وَ اسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغیبَةِ وَ عَلَى الْمُتَعَلِّمینَ بِالْجُهْدِ وَ الرَّغْبَةِ وَ عَلَى الْمُسْتَمِعینَ بِالاِْتِّباعِ وَ الْمَوْعِظَةِ وَ عَلى مَرْضَى الْمُسْلِمینَ بِالشِّفآءِ وَ الرّاحَةِ وَ عَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ عَلى مَشایِخِنا بِالْوَقارِ وَ السَّکینَةِ وَ عَلَى الشَّبابِ بِالاِْنابَةِ وَ التَّوْبَةِ وَ عَلَى النِّسآءِ بِالْحَیآءِ وَ الْعِفَّةِ وَ عَلَى الاَْغْنِیآءِ بِالتَّواضُعِ وَ السَّعَةِ وَ عَلَى الْفُقَرآءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَناعَةِ وَ عَلَى الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَ عَلَى الاُْسَراءِ بِالْخَلاصِ وَ الرّاحَةِ وَ عَلَى الاُْمَرآءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعِیَّةِ بِالاِْنْصافِ وَ حُسْنِ السّیرَةِ وَ بارِکْ لِلْحُجّاجِ وَ الزُّوّارِ فِى الزّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ .
اینم بد نیست بخونید :
عشق یعنی خلوت و راز و نیاز
عشق یعنی محنت و سوز و گداز
عشق یعنی سوز بی ماوای ساز
عشق یعنی نغمه ای از روی ناز
عشق یعنی کوی ایمان و امید
عشق یعنی یک بغل یاس سپید
عشق یعنی یک ترنم از یه سار
عشق یعنی سبزی باغ و بهار
عشق یعنی لحظه دیدار یار
عشق یعنی انتهای انتظار
عشق یعنی وعده بوس و کنار
عشق یعنی یک تبسم بر لب زیبای یار
عشق یعنی یک ترنم از حنین نای یار
عشق یعنی حس نرم اطلسی
عشق یعنی با خدا در بی کسی
عشق یعنی همکلام بیصدا
عشق یعنی بی نهایت تا خدا
بنام یگانه مقصد عشق و عروج
بازدید کنندگان گرامی خواهران و برادران عزیز
بعد از سانسور خبری صحبت های رئیس جمهور منتخب و محبوب ایران اسلامی توسط خبرگزاری CNN و با توجه این که این خبرگزاری در ایران از کار محروم شده و بعد مورد عف جناب آقای دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور منتخب و محبوب ایران قرار گرفت ، این بار این دشمن رساننه ای خود خروخته دست نشانده و عامل امریکایی دست به توطئه ای دوباره بر علیه ایران زده است.
این سایت بعد از شکست همه جانبه اوروپا و غرب در قبال پرونده فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران که نتنها حق مسلم ماست بلکه حق همه ملت های دنیاست در اقدامی برنامه ریزی شده و هدفمند جنگی دیگر را بر علیه ایران آغاز کرده است .
این سایت در صفحات خود در مورداینکه باتجه به شروع ایران بعد از دوسال توقف تحقیقات به تحقیقات صلح آمیز هسته ای و شکست اروپا و غرب برای این که ایران را تحت فشار بگذارد اقدام به نظر سنجی کرده با این مضمون که :
برای اینکه ایران دست از فعالیت ها و تحقیقات صلح آمیز انرژی هسته ای خود بردارد تیم ملی فوتبال کشورمان را که در اوج آمادگی خود می باشد و با تلاش بی وقفه حق مسلم دیگری برای شرکت در جام جهانی بهدست آورده را از جام جهانی حذف کنند .
از شما باز دیدکننده محترم اعم از خواهر و برادر خواهشمندم برای این که این توطئه دیگر دشمن به یاری خدا و کمک اهل بیت ازبین رفته و با آن مقابله شود به سایت CNN رفته و به این نظر سنجی پاسخ منفی دهید .
انرژی هسته ای ، تحقیقات هسته ای ، فعالیت هسته ای حق مسلم ماست .
با امید صبح سبزی که یگانه منجی عالم بشریت زمین را از این همه ظیم پاک سازی کند
السلام علیک یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها
بنام یگانه مقصد عشق و عروج
تازه هوا تاریک شده بود آسمون شب با نور زیبای مهتاب و نقته های سفید ستارگان بسیار زیبا و جذاب بود هوا هم رو به سردی گرفته بود ؛ از زمانی که جنگ عراق شروع شده بود مردم کمتر مشهد میومدند و سیل زوار کم شده بود . اما امسال فرق داشت هروقت می رفتم حرم یه جایی داشتم که معمولاً خلوت بود میتونستم درد دل کنم و خودمو تو فضای معنوی خلوت شست و شو بدم .
امسال که راه عراق بسته بود و همه رونه مشهد شده بودند .
فکر میکردم اون جایی که پاتوق همیشگیم بود خلوت باشه ؛ خیلی دلم گرفته بود دوست داشتم فریاد بزنم و گریه کنم ! ؟ آخه فکرم هنوز از صحنه هایی که دیده بودم پر و مغتوش بود گفتم یه چند دقیقه ای کنار آقا با آقا درد دل میکنم ، ورودی حم خیلی مسائل دوباره تکرار شد .
با خودم گفتم کجا اومدی اینجارو هم اینا گرفتن ، اما بی خیال شدم و سرمو انداختم پایینو به طرف پاتون هیشگیم به راه افتادم ، اونجاهم شلوغ بود ؟! به سختی یه جایی برای نشستن پیدا کردم ، جاتون خالی حال و هوای معنوی خواصی آقا تو حرمش عنایت کرد .
دعا که تموم شد فکرم دوباره مشغول شد تو اون فضای معنوی با خودم کلجار میرفتم که چرا ......... ؟؟؟!!!!!
نسل اول ودومی ها خودشونو گم کردن ، نسل سومی ها هم دلایل زنده و راحت بودنشونو فراموش کردند .
ای کاش خاطرات لحظه لحظه جنگ رو فرامشو کرده بودم ؟؟؟؟ !!!!!!!
هنوز یادم نرفته که موقع غروب نزدیک خط تو مقرمون حاج محسن مداح گردان که ارادت خاصی به امام حسین ( علیه السلام ) داشت و عاشق آقا بود وقتی که یلقبی شو دست گرفته بود که بره یه گوشه افطار کنه چه طور ترکش خمپاره سرشو از تنش جدا کرد حاج محسن سرش جدا شد و خورد زمین ؟! اما همه و من دیدیم که از جاش بدون سر بلند شد مثل همون موقع هایی که تو هیئت گردان دم میگرفت یه دست جلو یه دست درحال سینه زدن جلو به راه افتاد و جلو رفت تا این که ایستاد و دستاشو باز کرد و افتاد ؟! انگار خود آقا اومده بود ببرتش . ؟؟؟؟!!!!!!!!!!
هنوز صدای بچه هایی که تو عملیات فتح المبین یادمه که که یا زهرا (س) می گفتندو جلو میرفتند یا زهرا (س) می گفتندو می افتادن .... وقتی هم که بالای سرشون می رفتیم میدیدم که از پهلو و بازو مورد اصابت ترکش و تیر قرار گرفته بودند .
هنوز بوی گوشت های سوخته بچه هارو تو میدون های مین حس میکردم .
هنوز صدای بچه هایی که تو والفجر 8 تکبیر میگفتند و زیر آتش فاو رو فتح کردن یادمه .
هنوز یادمه لب تشنه محمد رو که وقتی رفتم بالسرش آب بدم دوستشونشون داد و وقتی برگشتم با لب تشنه مثل دوستش شهید شده بود .
هنوز چهره بچه هایی رو که روی پیرهنشون مینوشتند میروم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم رو خاطرم هست .
مگه میشه و میتونم فرامشو کنم .
آخه چرا این نسل اول و دومی ها این ها رو یادشون نیست آیا واقعا یادشون رفته این مملکت چه گل های رو ازدست داده ؟
آیا واقعا نمیدونن بچه ها ره صدساله رو یه شبه میرفتند ؟
آره یادشون رفته
یادشون رفته که همیشه برای یه تاکسی باید مدتها بایستم و وقتی هم که سوار میکنن از اون پیرمردش گرفته تا میان سالها و این جووون ها به خاطر ریشم هزار تا حرف رو بهم میگن ؟
آخه ما جامونده های جنگ هیچی ؟؟؟!!!!!؟؟؟!!!؟؟؟؟!!!!!
آخه چرا تو حرم امام رضا (ع) هم دست برنمی دارید ؟ !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/////
آبجی آخه چرا چادر رو فقط برای ورد به حرم و حضور اونجا می پوشی آخه چرا باهمون قیافه ای که هزار جور آرایش روش هست میایی حرم ؟؟؟!!!!!
اصلاً چه طوری روت میشه بیایی حرم و زیارت اصلا اسموشمیزاری زیارت ؟؟؟؟؟؟
زیارتی که وقتی برمیگردی چادر رو در میاری به چه درد میخوره ؟؟؟؟؟؟؟
آخه چرااااااااااااااااااا ..........................................................................؟؟؟؟!!!
آقایون هم که از خانوم ها بد تر نمی دونم اومده حرم ویا این که حرمو با سر چهارراه خونشون اشتباه گرفته ؟؟؟؟؟!!!!!!
بابا گفتن امام رضا مهربونه رئوفه گناه کار هارو راه میده چرا تو حرم این کارهای .... رو میکنید ؟
بابا در دزی بازه حیاء گربه کجا رفته ؟
آخه چرا ما باید فقط اسممون مسلمون باشه ؟
چرا وقتی یه لبنانی بزرگ شده دست خودمون وقتی میاد مشهد از جلوی حرم برمی گرده ؟ چراااا ؟؟!!
دوست داشتم حرفاشو می شنویدید به خدا سرمو نمی تونستم بلند کنم .......................
به زبون خودش گفت : ایران اسلامی اینجاست ؟؟؟؟؟؟؟؟ این جا شهر مذهبی مشهد مقدسه ؟؟؟؟؟؟؟ میگفت اصلا ً تو این مسلمون زندگی میکنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ .................................
بی خیال ببخشید سرتونو با درد دل هام به درد آوردم ..........
یکی نست بیاد مارو نصیحت کنه ................. ازخودم یادم رفت خوش به حال اون حایی که رفتند وای به حالمون که از قافله جاموندیم و روز به روز دور تر و دور تر میشم
ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد
این نامرادی شیوه مردم نمی شد
ای کاش رنگ شهر بازیگر نمی داد
در جبهه یا زهرا مرا بر باد میداد
ما که هم از اون طرف موندیم و هم از این طرف در عذابیم
از زرق و برق شهر خود نیرنگ خوردم
آن معنویت های جنگ را از یاد بردم
خود را به انواع گنه آلوده کردم
در راه باطل کوشش بیهوده کردم
از دفتر دل نام الله پاک کردم
دل را به زیر کوه عصیان خاک کردم
بیایین مثل خیلی هایی که ره صد ساله رو یک شبه رفتند توبه کنیم
بیایین عرووج کنیم بیایید عاشق شیم
بیایید پرواز کنیم
اکنون پشیمان آمدم با این تمنا
یارب نظر کن جرم عصیانم ببخشا
بنام یگانه مقصد عشق و عروج
پسر نوح با بدان بنشست خاندان بنوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و انسان شد
هفته گذشته مشهد مقدس و خصوصا بارگاه ملکوتی حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام باز هم شاهد شکسته شدن رکرد سگ اصحاب کهف شد . باز هم مجعزه ای اتفاق افتاد .
آری سگی دیگر نیز به جمع انسان ها پیوست .
ساعت 3 بعد از ظهر ( 15 ) روز سه شنبه هفته گذشته سگی گریان با رعایت تمامی آداب زیارت به زیارت حضرت مشرف شد .
این سگ از بست نواب صفوی ( 5 راه پایین خیابان ) وارده محدوده حرم و از درب صحن آزدی وارد صحن آزادی ( نو ) گشته از ایوان طلای این صحن ( قسمت خواهران ) پایین پای مقدس حضرت به سمت ظریح روانه میشود .
این سگ در حالی قدم بر میداشته مسیر برایش باز شده و به جلوی ظریح میرسد
جلوی ظریح ابتدا پوزه اش را به زمین گذاشته و مینشیند و همان طور گریه میکند .
بعد از چند دقیقه ای که سگ با حضرت خلوت می کند . آستان مقدس رضوی به همراه آتش نشانی سگ را گرفته از صحن خارج میکنند .
ظاهراً سگ را به محل مزرعه نمونه وابسته به آستان قدس انتقال داده که بنا به شواهد محل نگهداری این گونه حیوانات انسان شده می باشد .
« یا فاطمة الزهراء سلام الله علیها »
دوستان این معجزه کم مجزه ای نیست .
این ها همه دلائلی است بر اینکه ما خودمان بیاییم و کمی هم به گذشته و حال و آینده خود تفکر کنیم ؟
خواهران و برادران عزیزم
اگر یه سگ می تونه عروج کنه چرا ما نتوانیم ؟
ما اشرف مخلوقات هستیم کما اینکه خیلی ها بودند که ره صد ساله رو یه شبه رفتند ؟!!!
التماس دعا از تمامی باز دید کنندگان .
« یا فاطمة الزهراء سلام الله علیها »
بنام یگانه مقصد عشق و عرو ج
شب تاریکی بود ؛ هر از چند گاهی خار های خشک بیابان از برخورد تیر های دوشکا آتش میگرفت و روشنایی پدید می آمد ؛ به خاطر کوچکترین صدایی زمین و آسمان را تیر باران میکردند به طوری که اطرافمان مثل روز روشن می شد .
خیلی صبر کرده بودیم تا شب عملیات فرا برسد ؛ من و حمید با فاصله ای یک کیلومتری جلوتر از گردان خط شکن بودیم و طبق نقشه در حال حرکت و عبور از میدان های مین و معابر باز شده بودیم که ناگهان یکی از آن تیر های دوشکا به خرج های آر پی جی حمید خورد .
کوله خرج حمید در حال شعله ور شدن بود که حمید خودش رو به پشت روی زمین انداخت ؛ همه بچه های خط شکن متوجه حمید شدند .
اومی گفت : بچه ها برید جلو ، ما باید راه را برای گردان باز کنیم ، گردان متظر حرکت ماست .
من تا اون موقع از حمید جدا نشده بودم ، مجبور بودم به خاطر عملیات حمید را ترک کنم .
از معبری که حمید داخلش زمین گیر شده بود تا محل استقرار ما برای حمله فاصله ای نمانده بود ، همین که رسیدیم و مستقر شدیم ؛
بسیم چی تو سکوت رادیویی رمز عملیات را گفت :
« یا فاطمة الزهراء سلام الله علیها »
کل دشت ناگهان ترکید . فریاد یا فاطمه الزهراء دشت را تکان داد . چند ساعتی در حال جنگیدن بودیم که دشمن تا دندان مسلح را عقب راندیم .
اواخر سحر بود که عملیات با موفقیت به پایان رسید در حال برگشتن ناگهان یاد حمید دوست و برادرم و مداح خط شکنمان افتادم .
به سرعت خودم رو به معبری که حمید زمین گیر شده بود رسوندم یا فاطمه الزهراء !
بوی گوشت سوخته تو کل فضای معبر به مشام می رسید از حمید چیزی جر یک جسم سوخته باقی نمانده بود .
اوسوخته بود و حتی یک بار هم صدایش در نیامده بود ، او سوخته بود و حتی نور آتش خرج ها معلوم نشده بود ، دیگر صدای مداحی زیبایش که روحیه گردان بود به گوش نمی رسید .
آه چه عارفانه ، عاشقانه و مظلومانه پرید و عروج کرد . معبر معراجش شده بود .
آری اگر به پشت نخوابیده بود و نور آتش خرج ها دیده می شد ، اگر به خاطر سوختن سر صدایی کرده بود کل عملیات لو رفته بود .
اشکم خود به خود می آمد دوست رفیق و برادرم که از اول بچگی تا همین شب عملیات با هم بودیم چه مظلومانه و غریبانه و تنها بدون دوست قدیمیش پرواز کرد .
مانده بودم چه طور جواب پدر و مادرش را بدهم آخر چه بگویم ؛ بگویم سوخت و صدایش در نیامد ، بگویم آتش خرج های آر پی جی از او فقط یه تکه گوشت سوخته بر جای گذاشته بود ؛ آخر چگونه این جسم سوخته حمید را به آغوش پدر و مادرش باز گردانم خدایا آنها فقط و فقط همین تک فرزند را داشتند ؟
اکنون قریب به 20 ؛ 25 سال گذشته :
آیا این مردم نمی دانند چه حمید هایی بودند و جانشان را فدای آسایش مردم کردند ؟
آیا ما همین طور قدر شهدای خود را می دانیم ؟
آیا تا به حال به چگونگی شهادت این حمید ها فکر کرده ایم ؟
آیا و بسیاری آیا های دیگر ....................................
اما ای یگانه مقصد عشق و عروج ببین تهاجم فرهنگی با جوانان ما چه کرده !
مگر این جوانان هم سن و سال حمید نیستند ؟؟؟
اللهم عجل لولیک افرج مولانا صاحب العصر و الزمان عاجر
به امید صبح سبز ظهور مهدی فاطمه عاجر