کاش در دوران غیبت مولامون حضرت حجت ابن الحسن عج ولایت مداری رو با حضور نایب بر حقشون ولی فقیهمون رهبر عزیزمون آیت الله خامنه ای مد ظله العالی تمرین کنیم تا مبادا روزی که آقا میان مثل خیلیای دیگه که اینجا و توی این دوره ادعای مسلمونی و با دین و ایمونی می کنن روی آقا شمشیر نکشیم!!!
چندین شبه که گاهی شبا ندای دلنشین الله اکبر توی کوچه پس کوچه های شهرم می پیچه خوب همه هم می دونن که کیا میرن و میگن الله اکبر همونایی که از همه جا مونده و درمونده شدن و دیدن جز از طریق همین اعتقادات برای به کرسی نشوندن حرفاشون راه دیگه ای ندارن!!!چهره واقعیشون رو پشت اعتقادات دینی پنهان کردن غسل شهادت کردن و کفن پوشیدن و کشته شدن برای پایمال کردن خون شهدا راه حق و اسلام و نابودی ولی فقیه و نایب امام زمانشون رو شهادت نامیدند!!!
اما بعد از هر ندای الله اکبری که به عرش می رفت مردم بیدار و مومن برای خاموش کردن توطئه دشمنان فریاد می زدند خامنه ای رهبر مرگ بر ضد ولایت فقیه!!
و این چنین بود که حرص دشمنان در اومد!!!!!
چشم بد دور، عمرتان بسیار
کس نبیند ملالتان آقا!
ما نمردیم خون دل بخوری
تخت باشد خیالتان آقا!
نسل سوم چو نسل اول هست
با شعف با شعور با باور
جاری است انقلاب چون کوثر
هان! «فصل لربک وانحر»
به نام خدا ...
جناب میرحسین در طول دوران مسئولیتشون سه باز به طرز ناشیانه استعفا دادند که مجال شرح نیست تنها به مختصری اشاره می کنم:
اردیبهشت سال 1363 به دلیل کمبود بودجه که با مخالفت جناب هاشمی ختم به خیر میشه!
تیر 63 در ماه های اغازین شروع به کار مجلس دوم که می خواستن برای کل وزرا از مجلس رای بگیرن تا اختلافاتشون با رئیس جمهور وقت حل بشه!
بار اخرم در شهریور 67 که نتونسته بود از مجلسی که از میان همفکرانش شکل گرفته بود برای وزرای پیشنهادی رای بگیرن!
استعفای آخر شاهکار قرن بوده و به استعفای مصدقی شهرت داره که در بهبوهه ی پذیرش قطع نامع جنگ و بدون هماهنگی با عالی ترین مقام کشور یعنی حضرت امام خمینی بود و امام وقتی از استعفای میرحسین با خبر شد که نامه استعفا داشته از رادیو سراسری پخش می شده!این هم یه تکه از سخنان اما به جناب موسوی بعد از استعفا:حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان می گذاشتید در زمانی که مردم حزب الله برای یاری اسلام فرزندان خود را به قربانگاه می برند چه وقت گله و استعفا است؟!؟شما در سنگر نخست وزیری در چارچوب اسلام و قانون اساسی به خدمت خود ادامه دهید در صورتی که نسبت به بعضی از وزرا به توافق نمی رسید چون گذشته عمل شود.این حق قانونی مجلس است که به هر وزیری مایل بود رای دهد.
خوب یه سوال پیش میاد اصلا به همچین شخصی که اینقدر زود جا میزنه از ایستادن می ترسه و زود خسته میشه میشه رای داد؟؟اصلا توانایی ریاست جمهوری رو داره!؟!؟!؟
... چنان چه مایلید ریز جریان را جویا شود به وبلاگ نگاه منتظر که این نوشته ها گوشه ای از مطلب اوست مراجعه کنید ...
مرگ بر ضد ولایت فقیه ...
به قول آیت الله جوادی آملی دامت برکاته خدا این دولت خدمت گذار به مردم را حفظ و نصرت عطا بفرماید انشاءالله ...
یا حق ...
انگار هر هفته گودی این چالهه بیشتر میشد حواسم بهش بود پام رفت رو یه تیکه آسفالت کنده شده و پیچ خورد!منم که بچه ننه!آه و ناله!چشمم به بنر سر پیچ خورد بازسازی مزار شهدا!و آرم شهرداری!حالا یکی بود که سرش غر بزنم!شهرداری اینجا چیکار داره آخه؟پس آسفالت کوچه ما چی میشه؟بابا نهایتش از شهردار بودن می خوای بشید رییس جمهور دیگه مگه این دکتر بیچاره چه خیری از صندلی ریاست جمهوری دید که شما ...و سانسور!
خیلی پیر بود یه چیزایی شنیده بود اما درست نفهمیده بود خیلی نگران بود وارد اتوبوس که شدم گفت بیا اینجا بشین نشستم کنارش برگه اعتراض رو داد دستم و گفت بگیر امضاش کن واسم یه چند تا امضا با نام و نام شهید و شماره قطعه....گفت چی شده چی میگن قبرای بچه هامونو میخوان خراب کنن؟؟؟چشماش پره نگرانی بود...اول سعی کردم خودمو اروم کنم گفتم نه قراره بازسازی کنن!گفت یعنی چیکار کنن؟گفتم والا یه اقای نماینده شهرداری سر قطعه 27 داشت توضیح میداد که قراره دکورا رو یه دست کنن و قبرارو مرتب کنن...
گفت من که نمیذارم نزدیک قبر بچم بشن چه برسه دست به دکورش بزنن همه یادگاریای پسرم توشه هر هفته به عشق باز کردن درش و بوییدن عطرش میام اینجا...
دلش پر بود منم که یه جفت گوش بیکار داشتم !می گفت اگه می خوان واسه شهدا و خانوادشون کار کنن چرا اتوبوسارو یه هفته در میون کردن؟با همین اتوبوس بنیادم که میام کلی سختی میکشم اما چیکار کنم اگه نیام دق میکنم... چرا سر هر شیر آبی که میری بعد نیم ساعت تو صف بودن آب قطره قطره می چکه و به زور یه شیشه پر میشه ؟اگه خیلی مردن بیان قبور این شهدا گمنام رو که کسیو ندارن یه قطره آب رو قبرشون بریزه و اینقده خراب و داغونه مرمت کنن و سنگ جدید بذارن
آخرشم گفت با این پای فلجم هرجا لازم باشه میرم تا نذارم با قبر بچه های ما این کارا رو کنن....روی من یکی کم شد!
هنوز مچ پام درد می کرد اما دردی که توی سینه این مادرای بزرگ دل بود خجالت زدم کرد....
بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس چه میکنه؟بنیاد شهید چه میکنه؟روز بسیج که میشه همه چفیه میندازیم! روز ارتش که میشه همه فرم پلنگی میپوشیم! روز دانشجو که میشه همه حامی دانشجوها میشیم و میریم تو جمع دانشجوها!بابا بیاین دلامونو صاف کنیم چه خبره مگه؟من که هیچم میرم گلزار دل خودمو آروم کنم ولی این حرف دل اون بابای شهید بود که با عصا و لنگون لنگون داشت میرفت سر خاک بچشو زیر لب با خودش می گفت ماهمین قبرای کوتاه بلند و دکورای کجو کوله رو دوست داریم و با اینا عشق بازی می کنیم....چرا می خواین رو دل مایی که همه دلخوشیمون دست کشیدن رو صورت پسرامونه پا بذارید....
کم نوشت1:اول از شهرای کوچیک شروع کردن دیدن صدای کسی در نیومده خیال کردن می تونن با گلزار شهدای ماهم این کارو کنن!
کم نوشت 2:گیریم زورشون به ما برسه .همین قدر که حالیشون کنیم ما آگاهیم و از اهدافشون با خبریم کلیه...
کم نوشت 3:پام خوب شده ولی هرکی خواست بیاد عیادت کمپوت آناناس بگیره بیاد قدمش سر چشم!
کم نوشت4:مبارک باشه این پیوند آسمونی هرکی تو این روزا مزدوج میشه مبارکش باشه و الهی خوش بخت شه...ما هم دنبال کوزه ایم هنوز!!!!!!!!
¤ نویسنده: <*آنتی نفــس*>
جهت انتشار عکس ، هر دو نفر رضایت کامل دارند ... دوستان نگران نباشند.
آیا واقعا اسلام بدین معناست که هرکجا در هر موقعیت ، ما به سلیقه خودمان به آن عمل کنیم؟
اسلامی که من میشناسم و دین داری که من میکنم واقعا صحیح است؟
چند وقته پیش مصاحبه خبرگزاری روسیه با ماشا الیلیکینا ؛ مانکن ، خواننده و بازیگر معروف سینمای روس که به تازگی مسلمان شده بود را در وبلاگ (سایت کلوپ) گذاشتم ، دوستانم خوندند ...
میتونید مصاحبه خبرگزاریو در ادامه مطلب با ذکر منبع بخونید>>>>>ادامه مطلب
اما بعد از چند وقت با دیدن عکس گلشیفته فراهانی در سینمای هالیوود ؛( در حالیکه قبلا من به عنوان یکی از بازیگران محبوبم اونو دوست داشتم ؛ مخصوصا با بازی در فیلم مادر مشتاق فیلمهای این بازیگر بودم )
ناگهان تلنگری خوردم و از هنر و هنرمند سوالی در ذهنم نقش بست که :
آیا هنر بدون هدف الهی ارزشی دارد ؟
البته من قبلا به این سوال پی برده بودم که :
هنر هنرمند زمانی ارزش پیدا میکند که هدفمند باشد و باعث رضایت خداوند متعال شود
زیرا ، شکر گزاری از نعمت داده شده ، استفاده صحیح از آن در جلب رضایت معبود میباشد
و تمام سعی خودم را کرده ام تا از هنر خودم بصورت مفید و در جهت جلب رضایت خداوند استفاده کنم انشالله ...
ولی هنوز این سوال برای من وجود دارد که : اسلامی که ماشا تازه به او پی برده است صحیح و محکمتر است و یا اسلامی که گلشیفته از کودکی با آن بزرگ شده ؟
آیا براستی شناخت ما از دین و ایمان کامل است ؟
اگر ماهم در موقعیت گلشیفته قرار میگرفتیم ، چه کاری را انجام میدادیم ؟
و
براستی که ایمان و معرفت ما نسبت به خداوند متعال در چه حد است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پ ن : این مطلب رو از وبلاگ دوست خوبم برداشتم ...