سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر فریب خورده را سرزنش نتوان کرد . [نهج البلاغه]
عــــــــــروج
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» حرف دل یه وب نویس ...

به نام خدا ...
آری خدا ... همان خدای شهدای مظلوم تخریب و تفحص ...
صحبت هایی که حقیر از زبان یکی از خواهران وبلاگ نویس ما مور به تایپ شدم ...
سلام ...
بچه که بودم آ دم های زیادی دور وبرم بودند ... تقریبا هم سن و سال ...
همیشه دوست داشتم باهمه دوست بشم ... مخصوصاً با اقوام وآشنا ها ...
از زبون بزرگتر ها می گم ...
می گفتن : اخلاق خیلی خوبی داره ، ولی ...
همیشه تنها بودم ... مامانم همیشه میگفت بزرگ که بشی ... مدرسه هم که بری ... یه عالمه دوست پیدا میکنی ...
مدرسه هم رفتیم وتموم شد اما از دوست خبری نبود ...
دبیرستان که رسیدم ... شنیدم با ورود به اینترنت و چت میشه یه عالمه دوست پیدا کرد حالا که اینو میگم رفیق هم ندارم ... چه برسه به دوست ...
اومدم وبلاگ نوشتم ... حرفای دلمو نوشتم ... ولی مثل اینکه دوستی یک دایره است که هیچ کس رو به محیطش راه نمیدن ... فقط خودشونن و خودشون ... !
از اینترنت شما هم خیری ندیدیم ...
حالا منم تنهای تنهای تنها ... دیگه نه دوست میخوام ... نه رفیق ... نه فامیل ... نه آشنا ...
......
وظیفه من فقط بیان این درد دل بود همین ...
کاش من می تونستم دوست خیلی خوبی براش باشم ... یه برادر یا هر چیز دیگه ...
سرخی خونم فدای سبزی قدومش ...
یا حق ...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خط شکن ... ( شنبه 88/4/27 :: ساعت 7:59 عصر )

»» مرگ بر ضد ولایت فقیه ...

 

کاش در دوران غیبت مولامون حضرت حجت ابن الحسن عج ولایت مداری رو با حضور نایب بر حقشون ولی فقیهمون رهبر عزیزمون آیت الله خامنه ای مد ظله العالی تمرین کنیم تا مبادا روزی که آقا میان مثل خیلیای دیگه که اینجا و توی این دوره ادعای مسلمونی و با دین و ایمونی می کنن روی آقا شمشیر نکشیم!!!
چندین شبه که گاهی شبا ندای دلنشین الله اکبر توی کوچه پس کوچه های شهرم می پیچه خوب همه هم می دونن که کیا میرن و میگن الله اکبر همونایی که از همه جا مونده و درمونده شدن و دیدن جز از طریق همین اعتقادات برای به کرسی نشوندن حرفاشون راه دیگه ای ندارن!!!چهره واقعیشون رو پشت اعتقادات دینی پنهان کردن غسل شهادت کردن و کفن پوشیدن و کشته شدن برای پایمال کردن خون شهدا راه حق و اسلام و نابودی ولی فقیه و نایب امام زمانشون رو شهادت نامیدند!!!
اما بعد از هر ندای الله اکبری که به عرش می رفت مردم بیدار و مومن برای خاموش کردن توطئه دشمنان فریاد می زدند
خامنه ای رهبر مرگ بر ضد ولایت فقیه!!
و این چنین بود که حرص دشمنان در اومد!!!!!

چشم بد دور، عمرتان بسیار
کس نبیند ملالتان آقا!
ما نمردیم خون دل بخوری

تخت باشد خیالتان آقا!
نسل سوم چو نسل اول هست
با شعف با شعور با باور
جاری است انقلاب چون کوثر
هان! «فصل لربک وانحر»



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خط شکن ... ( یکشنبه 88/4/7 :: ساعت 10:15 عصر )

»» نخست وزیر استعفائی شاید این بار رئیس جمهوری استعفائی شود ... ؟!

به نام خدا ...

جناب میرحسین در طول دوران مسئولیتشون سه باز به طرز ناشیانه استعفا دادند که مجال شرح نیست تنها به مختصری اشاره می کنم:

اردیبهشت سال 1363 به دلیل کمبود بودجه که با مخالفت جناب هاشمی ختم به خیر میشه!

تیر 63 در ماه های اغازین شروع به کار مجلس دوم که می خواستن برای کل وزرا از مجلس رای بگیرن تا اختلافاتشون با رئیس جمهور وقت حل بشه!

بار اخرم در شهریور 67 که نتونسته بود از مجلسی که از میان همفکرانش شکل گرفته بود برای وزرای پیشنهادی رای بگیرن!

استعفای آخر شاهکار قرن بوده و به استعفای مصدقی شهرت داره که در بهبوهه ی پذیرش قطع نامع جنگ و بدون هماهنگی با عالی ترین مقام کشور یعنی حضرت امام خمینی بود و امام وقتی از استعفای میرحسین با خبر شد که نامه استعفا داشته از رادیو سراسری پخش می شده!این هم یه تکه از سخنان اما به جناب موسوی بعد از استعفا:حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان می گذاشتید در زمانی که مردم حزب الله برای یاری اسلام فرزندان خود را به قربانگاه می برند چه وقت گله و استعفا است؟!؟شما در سنگر نخست وزیری در چارچوب اسلام و قانون اساسی به خدمت خود ادامه دهید در صورتی که نسبت به بعضی از وزرا به توافق نمی رسید چون گذشته عمل شود.این حق قانونی مجلس است که به هر وزیری مایل بود رای دهد.

خوب یه سوال پیش میاد اصلا به همچین شخصی که اینقدر زود جا میزنه از ایستادن می ترسه و زود خسته میشه میشه رای داد؟؟اصلا توانایی ریاست جمهوری رو داره!؟!؟!؟

... چنان چه مایلید ریز جریان را جویا شود به وبلاگ نگاه منتظر که این نوشته ها گوشه ای از مطلب اوست مراجعه کنید ...

مرگ بر ضد ولایت فقیه ...

به قول آیت الله جوادی آملی دامت برکاته خدا این دولت خدمت گذار به مردم را حفظ و نصرت عطا بفرماید انشاءالله ...

یا حق ...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خط شکن ... ( دوشنبه 88/3/18 :: ساعت 4:39 صبح )

»» غزه همین نزدیکیهاست ... !

انگار هر هفته گودی این چالهه بیشتر میشد حواسم بهش بود پام رفت رو یه تیکه آسفالت کنده شده و پیچ خورد!منم که بچه ننه!آه و ناله!چشمم به بنر سر پیچ خورد بازسازی مزار شهدا!و آرم شهرداری!حالا یکی بود که سرش غر بزنم!شهرداری اینجا چیکار داره آخه؟پس آسفالت کوچه ما چی میشه؟بابا نهایتش از شهردار بودن می خوای بشید رییس جمهور دیگه مگه این دکتر بیچاره چه خیری از صندلی ریاست جمهوری دید که شما ...و سانسور!


خیلی پیر بود یه چیزایی شنیده بود اما درست نفهمیده بود خیلی نگران بود وارد اتوبوس که شدم گفت بیا اینجا بشین نشستم کنارش  برگه اعتراض رو داد دستم و گفت بگیر امضاش کن واسم یه چند تا امضا با نام و نام شهید و شماره قطعه....گفت چی شده چی میگن قبرای بچه هامونو میخوان خراب کنن؟؟؟چشماش پره نگرانی بود...اول سعی کردم خودمو اروم کنم گفتم نه قراره بازسازی کنن!گفت یعنی چیکار کنن؟گفتم والا یه اقای نماینده شهرداری سر قطعه 27 داشت توضیح میداد که قراره دکورا رو یه دست کنن و قبرارو مرتب کنن...


گفت من که نمیذارم نزدیک قبر بچم بشن چه برسه دست به دکورش بزنن همه یادگاریای پسرم توشه هر هفته به عشق باز کردن درش و بوییدن عطرش میام اینجا...


دلش پر بود منم که یه جفت گوش بیکار داشتم !می گفت اگه می خوان واسه شهدا و خانوادشون کار کنن چرا اتوبوسارو یه هفته در میون کردن؟با همین اتوبوس بنیادم که میام کلی سختی میکشم اما چیکار کنم اگه نیام دق میکنم... چرا سر هر شیر آبی که میری بعد نیم ساعت تو صف بودن آب قطره قطره می چکه و به زور یه شیشه پر میشه ؟اگه خیلی مردن بیان قبور این شهدا گمنام رو که کسیو ندارن یه قطره آب رو قبرشون بریزه و  اینقده خراب و داغونه مرمت کنن و سنگ جدید بذارن


آخرشم گفت با این پای فلجم هرجا لازم باشه میرم تا نذارم با قبر بچه های ما این کارا رو کنن....روی من یکی کم شد!


هنوز مچ پام درد می کرد اما دردی که توی سینه این مادرای بزرگ دل بود خجالت زدم کرد....


بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس چه میکنه؟بنیاد شهید چه میکنه؟روز بسیج که میشه همه چفیه میندازیم! روز ارتش که میشه همه فرم پلنگی میپوشیم! روز دانشجو که میشه همه حامی دانشجوها میشیم و میریم تو جمع دانشجوها!بابا بیاین دلامونو صاف کنیم چه خبره مگه؟من که هیچم میرم گلزار دل خودمو آروم کنم ولی این حرف دل اون بابای شهید بود که با عصا و لنگون لنگون داشت میرفت سر خاک بچشو زیر لب با خودش می گفت ماهمین قبرای کوتاه بلند و دکورای کجو کوله رو دوست داریم و با اینا عشق بازی می کنیم....چرا می خواین رو دل مایی که همه دلخوشیمون دست کشیدن رو صورت پسرامونه پا بذارید....


 


نمایش تصویر در وضیعت عادی


 


کم نوشت1:اول از شهرای کوچیک شروع کردن دیدن صدای کسی در نیومده خیال کردن می تونن با گلزار شهدای ماهم این کارو کنن!


کم نوشت 2:گیریم زورشون به ما برسه .همین قدر که حالیشون کنیم ما آگاهیم و از اهدافشون با خبریم کلیه...


کم نوشت 3:پام خوب شده ولی هرکی خواست بیاد عیادت کمپوت آناناس بگیره بیاد قدمش سر چشم!


کم نوشت4:مبارک باشه این پیوند آسمونی هرکی تو این روزا مزدوج میشه مبارکش باشه و الهی خوش بخت شه...ما هم دنبال کوزه ایم هنوز!!!!!!!!


¤ نویسنده: <*آنتی نفــس*>

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خط شکن ... ( شنبه 87/9/23 :: ساعت 10:48 عصر )

»» مسلمان واقعی ... !

جهت انتشار عکس ، هر دو نفر رضایت کامل دارند ... دوستان نگران نباشند.

ماشا الیلیکینا (بازیگرسینمای روسیه) گلشیفته فراهانی (بازیگر سینمای ایران)

آیا واقعا اسلام بدین معناست که هرکجا در هر موقعیت ، ما به سلیقه خودمان به آن عمل کنیم؟

اسلامی که من میشناسم و دین داری که من میکنم واقعا صحیح است؟

چند وقته پیش مصاحبه خبرگزاری روسیه با ماشا الیلیکینا ؛ مانکن ، خواننده و بازیگر معروف سینمای روس که به تازگی مسلمان شده بود را در وبلاگ (سایت کلوپ)  گذاشتم ، دوستانم خوندند ...

میتونید مصاحبه خبرگزاریو در ادامه مطلب با ذکر منبع بخونید>>>>>ادامه مطلب

اما بعد از چند وقت با دیدن عکس گلشیفته فراهانی در سینمای هالیوود ؛( در حالیکه قبلا من به عنوان یکی از بازیگران محبوبم اونو دوست داشتم ؛ مخصوصا با بازی در فیلم مادر مشتاق فیلمهای این بازیگر بودم ) 

ناگهان تلنگری خوردم و از هنر و هنرمند سوالی در ذهنم نقش بست که :

آیا هنر بدون هدف الهی ارزشی دارد ؟

البته من قبلا به این سوال پی برده بودم که :

هنر  هنرمند زمانی ارزش پیدا میکند که هدفمند باشد و باعث رضایت خداوند متعال شود

زیرا ، شکر گزاری از نعمت داده شده ، استفاده صحیح از آن در جلب رضایت معبود میباشد

و تمام سعی خودم را کرده ام تا از هنر خودم بصورت مفید و در جهت جلب رضایت خداوند استفاده کنم انشالله ...

ولی هنوز این سوال برای من وجود دارد که : اسلامی که ماشا تازه به او پی برده است صحیح و محکمتر است و یا اسلامی که گلشیفته از کودکی با آن بزرگ شده ؟

آیا براستی شناخت ما از دین و ایمان کامل است ؟

 اگر ماهم در موقعیت گلشیفته قرار میگرفتیم ، چه کاری را انجام میدادیم ؟

و

براستی که ایمان و معرفت ما نسبت به خداوند متعال در چه حد است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

پ ن : این مطلب رو از وبلاگ دوست خوبم برداشتم ...

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خط شکن ... ( سه شنبه 87/9/19 :: ساعت 1:27 صبح )

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

>> بازدید امروز: 3
>> بازدید دیروز: 20
>> مجموع بازدیدها: 286582
» درباره من

عــــــــــروج
مدیر وبلاگ : خط شکن ...[98]
نویسندگان وبلاگ :
آسمان عروج ...
آسمان عروج ... (@)[16]

بال پرواز ...
بال پرواز ... (@)[4]

عاجر ...
عاجر ... (@)[0]


به نام خدا ... خط شکن ... یه نسل سومی ... یکی که خیلی چیز ها دیده و شنیده و تجربه کرده ... یکی که سعی در اصلاح درون و بیرونش داره ... یه بسیجیه دانشجو ... یه بسیجیه طلبه ... به امید شهادت

» پیوندهای روزانه

افشاگری از خود فروختگان اصلاحات جنبش سبز اموی ... [21]
کتاب پاسخ به شبهات اینترنتی 1 [160]
عشق یعنی ... ؟! [183]
صدای شرهانی ... صدایی از اولین باز دید ازبلاگ تا پلاک 2 [780]
لاله های سخن گو ... [218]
حالم دیدنی است ... [162]
استخاره با قرآن ... [186]
بهترین مهمون ... [274]
حسین ... [299]
گوگل google [109]
یاهو ایمیل yahoo Email [174]
[آرشیو(11)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
عشق[3] . عشق به خانواده . عیوبم . فداکار . فرزند . معجزه . هشدار . وفاداری . کمتر . اخلاق . ازدواج . ایران . ایمان . بچه های جهاد . بد . تر . جغله های جهاد . درس . زندگی . سنی . شیعه . طنز . عاشق . عروج _ پرواز .
» آرشیو مطالب
*« هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرنیِ »*
افسانه شهادت فاطمه ؟!!؟ اهل تسنن نخوانند ؟!
کاش جنگ رو از یاد برده بودم
جوانان و تهاجم فرهنگی
عروجی مظلومانه
خاطره بازگشت
عروجی کم یاب
این مطلب رو اصلاً نخونید ؟!
زمستان 1383
بهار 1384
تابستان 1384
زمستان 1384
بهار 1385
تابستان 1385
پاییز 1385
عروجی فاطمی ...
صدایی خاموش ...
روایتی از بلاگ تا پلاک ...
عروجی حسینی ...
شرایط جلسات تفسیر
چند روزی با شهداء ...
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
وای مادرم ... ( شهادت مادرم زهرا (س) )
فشار قبر ...
به مهمانی بابا خوش آمدی
گام های زهرا ...
خط شکسته شده ...
درد عشق ...
شهداء شرمنده ام ...
به خود آئیم ... ؟!!
نوشته های بیقرار عروج ...
نوشته های آسمان عروج ...
نوشته های عطیه عروج ...
نوشته های کمیل ...
تابستان و پاییز 87
ایران سنی مذهب فرزد کمتر زندگی بد تر
عشق و زندگی
نوشته های کمیل ...
مرگ بر ضد ولایت فقیه ...
عمومی ...
بارش های باران ...
نوشته های عاجر ...
خاکریز ...
بال پرواز جنگ شهید بابایی
سال 89
سال 90
سال 91
سال92

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
.:: بوستان نماز ::.
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
پیاده تا عرش
.:: در کوی بی نشان ها ::.
دل نوشته های یک دختر شهید
پرواز تا یکی شدن
تخریبچی ...
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
یادداشتهای فانوس
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
سرافرازان
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
اواز قطره
بچّه شهید (به یاد شهدا)
چفیه
نگاه منتظر
شهدا
عطر حضور
سراج
نیم پلاک
فدایی سید علی
قافله شهداء
هیئت حضرت علی اکبر(ع)
فلورانس مهربون
شاهد
سایت بچه های قلم
حجاب
کوثر ...
راه آسمان کجاست؟
آفرینش
حزب اللهی مدرنیته
.: حرف دل :.
حاج رضا
بیسیم چی
گل دختر
خونه یاس 115
دیدبان برج مینو
بی قرار
راز و نیاز با خدا
از پشت دوربین من
دستنوشته های بی بی ریحانه
زیر آسمان خدا
بیت حسن ک.نظری(امُل جان)
بهارستان
عروج ...
عــــــــــروج
حجاب و دختران آخر الزمان
خلوتم پر است از حس غریب ...
کوثر
شیمیایی
زینب خانوم
وبلاگ حاج حمید
خاطرات شهداء ...
فرش دل
یاگاه اطلاع رسانی فرهنگی شاهد . نوید شاهد
حریم یاس
اخلاق زناشویی
قافله قاریان قرآن شهداء ....
دهلران شرهانی
به مریم بگویید بخندد ...
نمایه ... بارانی که برای باد مینویسد ...
کاریکاتوریست برقی
کنتراست ... سایت هنری
حم عسق ...
خیلی دور ... خیلی نزدیک
ساجدون ...

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب