به نام خدا ...
همون خدایی که انار می دهد ...
خیلی اتفاقی رفتم به یه بلاگ ....
یه مطلب قشنگ درباره انار ...
راستش ... بعد از خوندن یادم از یه چیز آمد ...
کاش به من هم انار می دادند ...
خوش به حال اونهایی که شب انار می گرفتن و صبح تو میدون مین ... تو خط مقدم ... لباسشون اناری می شد ...
هنوز انتظار اناری شدن لباسم را میکشم ...
انشاءالله ...
سرخی خونم ... فدای سبزی قدومش ...
یا حق ...
به نام خدا ...
روزی معلمی از دانش آموزانش خواست که اسامی همکلاسی هایشان را بر روی دو ورق کاغذ بنویسند و پس از نوشتن هر اسم یک خط فاصله قرار دهند *
سپس از آنها خواست که درباره قشنگترین چیزی که میتوانند در مورد هرکدام از همکلاسی هایشان بگویند، فکر کنند و در آن خط های خالی بنویسند.*
بقیه وقت کلاس با انجام این تکلیف درسی گذشت و هر کدام از دانش آموزان پس از اتمام برگه های خود را به معلم تحویل داده،کلاس را ترک کردند.*
*روز شنبه معلم نام هر کدام از دانش آموزان را در برگه ای جداگانه نوشت، وسپس تمام نظرات بچه های دیگر در مورد هر دانش آموز را در زیر اسم
آنها نوشت. روز دوشنبه، معلم برگه مربوط به هر دانش آموز را تحویل داد. *
*شادی خاصی کلاس را فرا گرفت معلم این زمزمه ها را از کلاس شنید
" واقعا؟ "
"من هرگز نمی دانستم کهدیگران به وجود من اهمیت می دهند! من نمی دانستم که
دیگران اینقدر مرا دوست دارند.
" دیگر صحبتی از آن برگه ها نشد.
معلم نیز ندانست که آیا آنها بعد از کلاس با والدینشان در مورد موضوع
کلاس به بحث وصحبت پرداختند یا نه ، به هر حال برایش مهم نبود . آن تکلیف هدف معلم را بر آورده کرده بود ..دانش آموزان ازخود و تک تک همکلاسی هایشان راضی بودند با گذشت سالها بچه های کلاس ازیکدیگر دورافتادند . چند سال بعد، یکی از دانش آموزان درجنگ ویتنام کشته شد. ومعلمش در مراسم خاکسپاری او شرکت کرد.
*او تابحال، یک سرباز ارتشی را در تابوت ندیده بود. پسر کشته شده،
جوان خوش قیافه و برازنده ای به نظر می رسید. کلیسا مملو از دوستان
سرباز بود. دوستانش با عبور از کنار تابوت وی،مراسم وداع را به جای آوردند. معلم آخرین نفر در این مراسم تودیع بود . *
*به محض اینکه معلم در کنار تابوت قرار گرفت، یکی از سربازانی که
مسئول حمل تابوت بود، به سوی او آمد وپرسید :
"آیا شما معلم ریاضی مارک نبودید؟ "
معلم با تکان دادن سر پاسخ داد :
" چرا
" سرباز ادامه داد:
مارک همیشه درصحبتهایش از شما یاد می کرد.
"پس از مراسم تدفین، اکثر همکلاسی هایش برای صرف ناهار گرد هم آمدند. پدر و مادر مارک نیز که در آنجا بودند، آشکارا معلوم بود که منتظر ملاقات با معلم مارک هستند. *
*پدر مارک در حالیکه کیف پولش را از جیبش بیرون می کشید، به معلم گفت:"ما می خواهیم چیزی را به شما نشان دهیم که فکر می کنیم برایتان آشنا باشد. "
او با دقت دو برگه کاغذ فرسوده دفتر یادداشت که از ظاهرشان پیدا بود بارها و بارها تا خورده و با نواری به هم بسته شده بودند را از کیفش درآورد. *
*خانم معلم با یک نگاه آنها را شناخت. آن کاغذها، همانی بودند که تمام خوبی های مارک از دیدگاه دوستانش درونشان نوشته شده بود. *
*مادر مارک گفت: " از شما به خاطر کاری که انجام دادید متشکریم همانطور که
می بینید مارک آن را همانند گنجی نگه داشته است . " *
*همکلاسی های سابق مارک دور هم جمع شدند
.چارلی با کمرویی لبخند زد و گفت: " من هنوز لیست خودم را دارم. اون رو
در کشوی بالای میزم گذاشتم " *
*همسر چاک گفت: " چاک از من خواست که آن را در آلبوم عروسیمان بگذارم " *
مارلین گفت: " من هم برای خودم را دارم. توی دفتر خاطراتم گذاشته ام. " *
سپس ویکی، کیفش را از ساک بیرون کشید و لیست فرسوده اش را به بچه ها نشان داد و گفت:" این همیشه با منه من فکر نمی کنم که کسی لیستش را نگه نداشته باشد. " *
معلم با شنیدن حرف های شاگردانش دیگر طاقت نیاورده، گریه اش گرفت او برای مارک و برای همه دوستانش که دیگر او را نمی دیدند، گریه می کرد. *
سرنوشت انسانها در این جامعه بقدری پیچیده است که ما فراموش می کنیم این زندگی روزی به پایان خواهد رسید، و هیچ یک از ما نمی داند که آن روز کی اتفاق خواهد افتاد.
بنابراین به کسانی که دوستشان دارید و به آنها توجه دارید بگویید که برایتان مهم و با ارزشند، قبل از آنکه برای گفتن دیر شده باشد. *
دوست خوبم *امیدوارم همیشه خوبیهای من رو به یاد داشته باشی و بدی هایم را ببخشی و از یاد ببری ...
صمیمانه برای تو آرزوی موفقیت و شادکامی دارم.*
ز خاک من اگر گندم براید
از آن گر نان پزی مستی فزاید
خمیر و نانوا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید
اگر بر گور من آیی زیارت
ترا خرپشته ام رقصان نماید
میا بی دف بگور من برادر
که در بزم خدا غمگین نشاید
مرا حق از می عشق آفریدست
همان عشقم اگر مرگم بساید
منم مستی و اصل من می عشق
بگو از می بجز مستی چه آید
نوشته بالا ایمیلی بود که از یکی از دوسانم که میدر یکی از گروه های یاهو است دریافت کردم ...
به نظر زیبا بود ...
امیدوارم شما هم خوشتون اومده باشه ...
برای عروج هم باید خوب ها رو داشته باشی نه بدی ها ...
سرخی خونم فدای سبزی قدومش ...
یا حق ...
یا حق ...
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت شما دوستان محترم
نوشتار ذیل جوابی است به مطالبی که جناب لئون که در وبلاگ خود یعنی " به خود آئیم ؟! " نوشته است
گفتار اول ایشان : تو کجای دین گفته که دیه ی زن و مرد( این یکی دیگه خیلی مسخرس،تبعیض و ظلم از این بالاتر؟!!!) یکی نیست(البته این مورد اخیرا اصلاح شده؟؟ بعد کلی سال. واقعا خسته نباشید!!)
جواب : بسیاری از احکام دین نه در آیات قرآن بلکه در روایات معتبره آمده است که منبع اصلی آن در کتب اربعه می باشد ، باید به آن منبع رجوع کرد ولی از آنجائی که رجوع به منابع اصلی و فهم درک آنها برای عوام الناس ( بمانند جناب لئون ) سخت و دشوار است ، بهتر است تا به کتب فقهی که به زبان فارسی نوشته شده مراجعه شود مانند تحریر الوسیله یا همین رساله مراجع معظم و اگر کسی قادر باشد می تواند به کتاب جواهر الفقه نوشته مرحوم محمد حسن نجفی ، قسمت کتاب الدیة مراجعه کند تا دریابد که دیه زن و مرد از نگاه اسلام کاملا متفاوت است
ظاهرا جناب لئون در استضعاف فکری فرهنگی قرار دارد که بدون مطالعه دقیق به مسئله دیه در اسلام حمله ور شد و تنها به مسائل شنیداری در این مسئله اکتفاء کرده است .
برای روشن شدن علت تفاوت دیه مرد و زن در اسلام توجه شما را به گفتار ذیل جلب می کنم
شبهه
در احکام اسلام گفته شده دیه زن نصف دیه مرد است و یا در بحث قصاص گفته شده که اگر زنی مردی را به قتل برساند بدون هیچ قید و شرطی باید آن زن را اعدام کنند ، اما اگر مردی زنی را به قتل برساند اول باید اولیای مقتول ( یعنی نزدیکان آن زنی که کشته شده ) نصف دیه مرد را بدهند آن گاه آن مرد را اعدام کنند ، آیا به راستی خون مردان رنگین تر از خون زنان است ؟ آیا زنان حَظّ و بهره کمتری از انسانیت برده اند که اسلام این چنین در مورد آنها قضاوت کرده است؟
جواب
قبل از بیان جواب دو نکته را خدمت شما عرض می کنیم:
نکته اول : احکام اسلام مطابق مصالح کل افراد جامعه مقرر شده است ( یعنی طوری برنامه ریزی شده که حق هیچ یک از افراد از بین نرود ).
نکته دوم : در سوره مبارکه نساء آیه 34 خداوند متعال نفقه اعضای خانواده را به عهده مردان گذاشته است ( به عکس زنان که هیچ مسئولیت اقتصادی در خانواده ندارند) بنابراین فقدان مرد درخانواده ضرر های اقتصادی مهمی را برای اهل خانواده در پی خواهد داشت .
جواب اشکال:
مردان غالباً در خانواده عضو موثر اقتصادی هستند و مخارج خانواده را متحمل می شوند و با فعالیتهای اقتصادی خود چرخ زندگی خانواده را به گردش در می آورند ، بنا بر این تفاوت میان از بین رفتن زن و از بین رفتن مرد بر کسی پوشیده نیست که اگر این تفاوت مراعات نشود خسارات فراوانی به بازماندگان بی گناه مرد مقتول وارد می شود.
بنابراین اسلام با صدور این حکم در مسئله دیه و یا بحث قصاص (قصاص مرد قاتل) مراعات همه افراد را کرده و این خلأ اقتصادی و ضربه نابخشودنی که به یک خانواده می خورد جلوگیری کرده است و هرگز اجازه نمی دهد که به بهانه « تساوی » حقوق افرادِ دیگری ( مانند فرزندان مردی که مورد قصاص گرفته ) پایمال شود.
خلاصه : دو برابر بودن دیه مرد ( نسبت به زن ) به خاطر آن نیست که خون مرد رنگین تر از خون زن باشد و همچنین به خاطر آن نیست که مردان سهم بیشتری از انسانیت برده باشند بلکه به خاطر جلوگیری از ضربه اقتصادی است که به خانواده آن مرد بعد از فوت او وارد می شود .
ادامه جواب پست زیرین ...
ادامه جواب ...
و ...
گفتار دوم ایشان : تو کجا گفته که نباید زن و مرد به اندازه ی مساوی ارث ببرن؟؟؟(می دونم حتما می خوای آیه ی ارث تو قرآن رو برام بیاری، آره قبول دارم
اما باید بفهمی زمون ما با هزارو چهارصد سال پیش و با زندگی قبیله ای عربای بدوی فرق داره. پس نقش اجتهاد چیه؟؟ به نظرت اگه همون چیزهایی رو که قدیمیا گفتن تکرار کنیم،مسلمونتریم؟)
جواب : جناب لئون ! اگر آیات قران رو قبول دارید ، پس باید قبول کنید که این حکم خداوند برای زمان ما نیز هست چرا که خود خداوند در قران فرمود : و لن تجد لسنة الله تبدیلا یعنی ای پیغمبر سنت و احکام الهی هیچگاه قابل تغییر نیست و تا روز قیامت همین حکم باقی خواهد بود .
کاش شما مطالبی که مرحوم شهید مطهری رحمه الله درباره اسلام و مقتضیات زمان در کتب مختلف خود بیان کرده است را مطالعه می کردید و بعد در مورد مسئله مهمی به مانند ارث در اسلام اظهار نظر می کردید .
سفارش می کنم کتاب ختم نبوت مرحوم شهید مطهری رحمه الله را مطالعه کرده تا به مسائلی که پیرامون احکام اسلام و زمانهای مختلف است ، آشنا شوید .
برای اینکه شما دوستان از مسئله ارث و علت تفاوت آن بین زن و مرد آشنا شوید ، توجه شما را به گفتار ذیل جلب می کنم
شبهه
چرا قرآن سهم ارث زنان را نصف سهم مردان قرار داده است ؟ به راستی آیا این ظلم بزرگی در حق زنان نیست ؟
جواب:
قبل از بیان اصل جواب دو مقدمه را خدمت شما عرض می کنیم:
مقدمه اوّل : در روم باستان و همچنین دوره عرب جاهلیت ، زنان به هیچ وجه ارث نمی بردند ، در ایران باستان نیز ارتباط اقتصادی دختران با پدرانشان بعد از ازدواج قطع می شد و فقط در صورتی ارث می بردند که در خانه پدر بوده باشند، « با این قانون اکثر دختران ایران باستان هم ارث نمی بردند ، چرا که غالباً پدرانشان بعد از ازدواج آنها از دنیا می رفتند » اسلام قوانین روم باستان و عرب جاهلیت و ایران باستان را شکست و برای زنان بدون قید و شرط سهم الارث قائل شد .
مقدمه دوّم : در اسلام بار اقتصادی خانواده به دوش مردان گذاشته شده است ( سوره نساء آیه 34 ) و باید طبق دستورات ، نفقه و خرج خانواده را او بپردازد ، در مقابل ، زن در نظام خانواده هیچ مسئولیت اقتصادی ندارد « یعنی از دیدگاه اسلام زن موظف نیست خرج زندگی را تامین کند بلکه او می تواند دارائی های خود را برای مسائل شخصی خودش خرج کند » .
اصل جواب :
با توجه به این که اسلام بار اقتصادی خانواده را به دوش مردان گذاشته است نیاز است که مردان از جهت اقتصادی غنی تر از زنانی باشند که هیچ مسؤلیت اقتصادی را در خانواده ندارند ، به همین خاطر اسلام برای مرد دو سهم و برای زن یک سهم در نظر گرفته است .
نکته 1 : عده ای می گویند : شاید کسی نخواست ازدواج کند آن وقت آیا آنچه که بین پسر و دختر تقسیم می شود ظلم در حق جامعه زنان به حساب نمی آید؟ عرض
می کنیم : احکامی که برای یک جامعه تدوین می شود طبقِ وضعیت غالب افرادِ جامعه است ، در تمام جوامع خصوصاً جوامع اسلامی غالب افراد ازدواج می کنند و تشکیل خانواده می دهند و بر همین اساس بسیاری از احکام در اسلام صادر شده است .
نکته 2 : عده ای می گویند : چرا اسلام مسائل اقتصادی خانواده ( و یا جامعه ) را به عهده زنان نگذاشته است تا آنها دو سهم بردارند ، مگر ما در طول تاریخ زنانی نداشتیم که از جهت اقتصادی قوی عمل کردند ؟ در جواب عرض می کنیم : اصولاً سود آوری در مسائل اقتصادی نیاز به یک جنبه تعقل قوی دارد که این ، فطرتاً در مردان نهادینه شده است ( همچنان که جنبه تعطّف در زنان نهادینه شده است ) و این که زنانی در طول تاریخ در امر اقتصادی موفق بوده اند ، استثنائی از جامعه زنان بوده است چرا که تعداد آنها بالنسبه به مردان بسیار کمتر است
نکته 3 : در تفسیر شریف المیزان نکته جالبی آمده و آن این که : مرد به هنگام تقسیم ارث دو سهم بر می دارد و در مقام عمل یک سهم بیشتر ندارد چرا که باید یک سهم را برای همسرش به عنوان نفقه خرج کند و تنها یک سهم برای خودش باقی می ماند اما زن به هنگام تقسیم ارث یک سهم بر می دارد و در مقام عمل دو سهم دارد ، یک سهم که از پدر خود به ارث می برد و یک سهم که شوهر برای او به عنوان نفقه خرج می کند .
حال خود قضاوت کنید ، آیا این حکم اسلام ظلم در حق زنان است ؟!
ادامه جواب پست زیرین ...
و اما ...
گفتار سوم ایشان : چرا باید این اشخاص به ظاهر روحانی!! به امامان بزرگوارمون تهمت بزنن ؟ چرا باید دین خدا رو با این اظهار نظرهای ابلهانشون به بازی بگیرن؟
جواب
هر کسی جناب لئون را نشناسد ، فکر می کند در هاله ای از معنویت قرار دارد که روحانیت را " به ظاهر روحانی " خوانده و اظهار نظرهای آنها را ابلهانه خوانده است !
جناب لئون اگر اینها روحانی نیستند ، پس شما روحانی هستید ؟ شمائی که هنوز با الفبای روح اسلام آشنا نیستید و کورکورانه به آیات قران و دستوراتش حمله می کنید ؟ آیا شمائی که خود را عالم تر از خدا دانسته و حکم خدا را برای امروز کافی نمی دانید روحانی هستید ؟ به قول جوانها : بابا روحانی !
سخن از امام جمعه ناکجا آباد به میان آوردید و گفتید در مورد ورزش بانوان اظهارات ابلهانه ای داشته و همین را دستاویزی برای حمله به همه علماء قرار دادید !
عزیزم ! اگر نمی دانید بدانید که اظهار نظر ِ ما دون مرجع ، اظهار نظر شخصی است نه نظر اسلام و نه نظر ائمه اطهار علیهم السلام ........ بنا بر این نظر امام جمعه ناکجا آبادِ شما ، نظری شخصی است نه تهمت به ائمه اطهار ، اصلا مگر ایشان در کلامشان به سخنان ائمه استناد کرده است و گفته است فلان امام گفته است زنان ورزش نکنند ؟
اگر شما نظر دقیق فقه اسلامی و شیعی را در مورد ورزش بانوان می خواهید ، بهتر است به نظرات مراجع معظم در این زمینه مراجعه فرمائید ( اگر به دنبال حق می گردید ! )
بهتر بود عاقلانه شبهه ای را در زمینه اظهار نظر روحانیت پیرامون اسلام مطرح می کردید به جای اینکه بخواهید عجولانه و شتابزده با استناد به امام جمعه نا کجاآباد اینچنین به روحانیت حمله ور شوید
توجه دوستان را به شبهه و جوابی در این زمینه جلب می کنم
شبهه
چرا علماء دین ، فهم قرآن را به خودشان اختصاص داده اند ؟ چرا بقیه نتوانند از آیات قرآن و متون دینی چیزی بفهمند ؟ آیا اختصاص دادن فهم قرآن به خود نوعی دکان باز کردن نیست ؟
جواب
برای پاسخ به این شبهه بهتر است نگاهی به روش و نحوه عملکرد علماء در برداشت مطالب از منابع دینی داشته باشیم تا در یابیم عملکرد علماء با کسانی که خواهان برداشت مستقیم از آیات قرآن هستند چه فرقی دارد .
علماء دین برای برداشت مفاهیم آیات قرآنی به چند چیز علم دارند .
اول- علم به لغت عرب و تحول آن در طول تاریخ: از واضحات است که برای فهم آیات قرآنی که به عربی نازل شده است باید عالم به لغت عرب بود ، علم به لغت عرب به این آسانی امکان پذیر نیست و باید با تلاش فراوان حاصل شود .
در تاریخ نقل شده است : وقتی بعضی از آیات قرآن نازل می شد خلفای سه گانه که بعد از پیغمبر آمدند معنای آن را نمی دانستند مثلاً در آیه وَفَاکِهَةً وَأَبًّا ( عبس / 31 ) معنای کلمه ابّا را نمی دانستند در حالی که آنان عرب زبان بودند ، آنها که عرب زبان بودند در فهم بعضی از لغات دچار مشکل بودند حال اگر کسی اصلاً با لغت عرب آشنا نباشد چه کند ؟
از سوی دیگر نیاز است که به تحول تاریخی لغت عرب هم عالم بود ، مثلاً ما الان از کلمه تقیه اخفاء عقائد را می فهمیم در حالی که 1300 سال پیش حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه خطبه 210 این کلمه را به معنای تقوا استعمال کرده اند و شما بهتر می دانید که بین این دو معنا تفاوت بسیاری وجود دارد .
چه بسا الفاظی که در قرآن و متون دینی ما وجود دارد اما در زمان های مختلف معانی مختلفی داشته است ، لذا برای فردی که عالم به تحول معنای لغات نیست امکان تفسیر واقعی آن ممکن نیست .
دوم- علم به ادبیات عرب: ادبیات و زبان عرب یکی از زبانهایی است که دقت فراوانی در آن دیده می شود حتی اگر کلمه ای اعرابش تغییر کند معنای آن از زمین تا آسمان تفاوت پیدا می کند .
یکی از مترجمین بزرگ قرآن درمورد آیه 27 سوره مومنون در بیان جریان قضیه نوح اشتباه بزرگی مرتکب شده است ، بیان اشتباه این که : چون قرار بود در جریان طوفان نوح آب پهنه زمین را فرا بگیرد خداوند به نوح دستور داد : ‹ فَاسْلُکْ فِیهَا مِن کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ › از هر حیوانی دو زوج و همچنین اهل خودت را سوار کشتی کن مگر آن کسی که سخن در مورد او گذشت ( یعنی مگر پسرت که قبلاً در مورد او با تو صحبت شد) این مترجم بزرگوار اهلک را به معنای هلاک شدند ترجمه کرد و گفت : یعنی همه مردم هلاک شدند مگر آنکه که سخنش قبلا گذشت ( یعنی همه هلاک شدند مگر پسر نوح ! )
ببینید ، شخصیتی که در علم و تقوای او هیچ شک و تردیدی نیست مرتکب چنین اشتباهی شده است .
حال اگر کسی اصلاً علم به ادبیات عرب نداشته باشد ، چطور می خواهد قرآن را معنا کند ؟
سوم- علم به احادیث و شان نزول آیات : پیغمبر اکرم (ص) فرمودند : ‹ اِنّی تارِکٌ فیکُم الثِقلَین کِتابَ اللهِ وَ عِترَتی › یعنی اگر گفتید حسبنا کتاب الله دیگر هیچ تضمینی برای هدایت شما و فهم درست از بیانات الهی نیست ، شما می بینید خیلی از احکام اسلامی در منطوق قرآن وجود ندارد ، مثلاً این که نماز یومیه 17 رکعت است از قرآن برداشت نمی شود و یا این که مثلاً گوشت سگ حرام است ، از آیات فهمیده نمی شود بلکه از احادیث است ، آن کسانی که می خواهند با مراجعه مستقیم به آیات قرآن احکام اسلامی را صادر کنند در مورد نماز و کیفیت و کمیت آن چه برداشتی از آیات قرآن می توانند داشته باشند ؟
به غیر از این مورد روایات اهل بیت علیهم السلام ، شان نزول آیات را نیز مطرح کرده است که فهم دقیق آیات را به ما نشان می دهد.
یکی از مفسرین عالیقدر می فرمود: دانشجویی به من مراجعه کرد و گفت: آقای فلانی من می خواهم تفسیر قرآن بنویسم ! ، گفتم : فقط به یک سؤال بنده جواب بدهید بعد جواب شما را می دهم ، شما بفرمایید معنای آیه ‹ وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ › چیست ؟ گفت : یعنی در قصاص کردن حیات و زندگانی است ، گفتم با قصاص کردن که قاتل هم کشته می شود ، پس حیات و زندگانی که قرآن می گوید برای کیست ؟ دانشجو ساکت شد و چیزی نگفت ، بعد برای او گفتم : شان نزول این آیه مربوط به قبیله اوس و خزرج است که وقتی یکی از قبیله اوس فردی از قبیله خزرج را می کشت ، خزرجی ها در مقابل 10 نفر از قبیله اوس را می کشتند، خداوند می فرماید : شما اگر قصاص کنید و یک نفر را بکشید 9 نفر دیگر دارای حیات و زندگی خواهند بود ( البته در ذیل این آیه شریفه عبرت دیگران از قصاص هم حیات و زندگانی معرفی شده است ) .
بنابراین اگر ما بخواهیم بدون در نظر گرفتن شان نزول آیات ، آن را معنا کنیم دچار اشتباه فراوانی می شویم چرا که شان نزول یک مصداق برای آیه محسوب می شود که در فهم دقیق آیه کمک شایانی به ما می کند.
تذکر : برای فهم دقیق آیات الهی به غیر از موارد مذکور ، به فهم علم معانی و بیان و بدیع و سایر علومی که مرتبط با تفسیر قرآن است نیاز می باشد والا فردی که اقدام به برداشت شخصی از آیات بکند بلا شک دچار اشتباه خواهد شد که ما در اینجا فقط به یک نمونه اشاره می کنیم .
قبل از انقلاب فردی که دندان پزشک بود گفت : من در مورد خلقت آدم و حوا از قرآن چیزی فهمیده ام که تا به حال علمای اسلام به آن توجه نداشته اند و در این مورد دچار اشتباه شده اند !
بیان ایشان در مورد خلقت آدم و حوّا این است که : در آیه اول سوره نساء می گوید : ‹ خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ › ما همه شما انسان ها را از یک نفس واحده خلق کردیم ، نفس واحده در عربی مونث است و این نشان می دهد که همه ما انسان ها از یک زن آفریده شده ایم !! ، در ادامه آیه می گوید : ‹ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا › بعد از خلق آن زن ، زوجش یعنی حضرت آدم را از او آفریدیم ، من تعجب می کنم که این همه علماء و مفسرین اشتباه کرده و گفته اند : خداوند اول آدم را خلق کرده و بعد حوا را در حالی که آیه صراحتاً می گوید ما اول حوا را خلق کردیم بعد آدم را.
همچنان که می بینید این یک برداشت غیر عالمانه از آیه است که این فرد دچار آن شده است.
اما اشتباه ایشان از این قرار است که :
در بسیاری از زبان ها علاوه بر مونث حقیقی ، مونث مجازی نیز وجود دارد بمانند زبان انگلیسی و فرانسه و عربی ، در زبان عربی به شمس مونث مجازی گفته می شود و به قمر مذکر مجازی گفته می شود و از این دست کلمات در زبان عرب بسیار است ، یکی از آن کلمات کلمه نفس است که مونث مجازی است و به معنای شخص می آید ، در قرآن گفته شده : ‹ کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ › هر شخصی اعم از مرد و زن در گرو اعمال خود است (نه فقط زنان) ، اشتباه ایشان در این است که فکر کرده کلمه نفس مونث حقیقی بوده و مراد همان حوا است لذا اینچنین اشتباهی در برداشت از آیه داشته است ، مراد از نفس در آیه شریفه شخص حضرت آدم است که پس از آن زوجش یعنی حوا را خلق کرده است ، کما این که روایات بسیاری که در این باب وارده شده است این مطلب را تائید می کند .
(لازم به ذکر است که در کلام عرب واژه زوج ، هم به زن و هم به مرد اطلاق می شود ، و اگر شما در آیات قرآن خوب دقت کنید در می یابید که : واژه زوجه نداریم بلکه هر چه هست زوج است مثلا در آیه 35 سوره بقره می فرماید: ‹ یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ › ای آدم ، تو و زوج تو در بهشت ساکن شوید ، در اینجا مراد از زوج حوّا است ، در آیه اول سوره نساء نیز مراد از زوج حضرت حوّا است و ندانستن همین امر بر اشتباهات این دندان پزشک در تفسیری که ارائه داده است افزوده است .
خلاصه : برداشت مفهوم از آیات قرآن آن هم بدون علم به علوم قرآنی ممکن نیست و یقیناً فرد در برداشت از آیات الهی دچار اشتباهات فراوانی خواهد شد ، بله ، اگر کسی بخواهد ، می تواند سالها عمر خود را در راه فراگیری علوم و فنون ادب عرب و همچنین فهم احادیث اهل بیت علیهم السلام خرج کند آنگاه طبق آموخته های خود به بیان آیات الهی بپردازد و این هیچ مانعی ندارد
گفتار دیگر ایشان : رئیس جمهور محترممون هم که همه ی این فساد و تورم و سوء مدیرت و بیکفایتی دولتمردامونو گردن امام زمان میندازه و میگه دولتو امام زمان هدایت میکنه!!
جواب : جاهلانی به مانند لئون آنقدر زیاد بودند که دفتر ریاست جمهوری هم مجبور شد در این زمینه توضیح بدهد که : ایها الجهال آنچه را که رئیس جمهور بیان داشتند ، آنی نیست که شما در محافل بازگو می کنید و آن را توجیه کردن رئیس جمهور برای کارهای خود میدانید .
امیدوارم جناب لئون به این بیانیه مراجعه کنند و مقصود اصلی جناب رئیس جمهور را بفهمند ( اگر واقعا به دنبال حقیقت هستند )
و در آخر
در جائی از دست نویسنده در رفته و چنین می نویسد : نمی دونم چرا یه دفه بحث به اینجا کشید.
جواب : ما می دانیم چرا بحث به انتقاد از رئیس جمهور و دولت و کشور کشیده شده !
مشگل اصلی شما این انقلاب و دولتمردان آنها هست که هر چه می کنید نمی توانید تغییری را به دلخواه خود در این مرز و بوم بدهید . متاسفانه امثال شما از این خاک پاک تنها و تنها نام ایران را به ارث برده اند .
از مجموع گفتار جناب لئون ! چنین بر می آید که ایشان نه از روی دلسوزی بلکه از روی گمراه کردن جوانان این مرز و بوم دست به صفحه کلید برده و به بهانه " می خواهم برای فلسطین بنویسم " شروع به نوشتن مطالبی در وبلاگ خود کرده اند ، که نهایت منجر به حمله احکام قران و علمای اسلام و دلمتردان این مرز و بوم شده است . این بود فلسطینی که ایشان وعده آن را در ابتدای کار خود داده اند !! .
از دوستان عزیز می خواهم تا از شیاطین انسی به مانند ایشان برحذر بوده و خود را از القاءات شیطانی ایشان حفظ کنند .
و چه زیبا گفته است شاعر بلندآوازه دیار نراق کاشان در مورد این طور افراد ...
فخر از شاگردیش شیطان کند *** مشکل شیطان همه آسان کند
روح همچون گشت با شیطان قرین *** می شود انجام شیطان لعین
نیست شیطان را به او کاری دگر *** خود بُوَد شیطان و از شیطان بَ تَ ر
با خبر باش ای رفیق هوشیار *** تا نیابد دست دشمن در حصار
خداوند ظهور منجی حقیقی را برساند تا با تیغ عدالت آنهائی که خود را بالاتر از خداوند ! و عالم تر از علمای دین ! و فهیم تر از دلمتردان ! می دانند را به سزای عملشان برساند .
الهی آمین
.
.
یا حق ...