بنام خدا ...
بهترین و بزرگترین و زیباترین ازدواج الهی ...
سالروز ازدواج حضرت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام و حضرت صدیقة الشهدة فاطمةالزهراءسیدةالنساءالعالمین علیها سلام بر تمامی عاشقانشان مبارک ...
امید که تمامی جوانان ما چنین روزی را برای آغاز زندگی مشترکشان انتخاب کنند ...
فرازهایی از وصیتنامه شهید 12 ساله، شهید رضا پناهی
بسم الله الرحمن الرحیم
مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی
وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ
وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیتُه وَ مَن عَلی دِیتُه وَ اَنَا دِیتُه؛
هرکس من را طلب میکند مییابد مرا، و کسیکه مرا یافت، میشناسد مرا، و کسیکه من را دوست داشت، عاشق من میشود و کسیکه عاشق من میشود، من عاشق او میشوم و کسیکه من عاشق او بشوم، او را میکشم و کسیکه من او را بکشم، خونبهایش بر من واجب است، پس خونبهای او من هستم. هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای «هل من ناصر ینصرنی» لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفهای را که امام عزیزمان بارها در پیامها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من میروم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملتهای زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمیتواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند. من به جبهه میروم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کردهام و امیدوارم که پیروز هم بشوم.
پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان گشتهام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمیرود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم. و بحق که ما میرویم که این حسین زمان و خمینی بتشکن را یاری کنیم و بحق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار میکنند پاداش عظیم میبخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله
یکبار، بلکه چندبار باید این وصیتنامه را بخوانیم و یا به صدایش گوش دهیم تا بفهمیم که چطور جبهه برای بعضیها دانشگاهی بود که حتی بدون گذراندن تحصیلات مقدماتی، از آن فارغ التحصیل شدند
. و به راستی چه تفاوتی بین نوجوانان آن زمان و نوجوانان این عصر وجود دارد.
اگر قبرستان جایی است که مردگان را در آن به خاک سپرده اند ...
پس ما قبرستان نشینان عادات و روزمرگی ها را ؛ کی راهی به معنای زندگی هست ... ؟
اگر مقصد پرواز است ، قفس ویران بهتر ...
پرستویی که مقصد را در کوچ می یابد از ویرانی لانه اش نمی هراسد ...
(... سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی ...)
به نام خدا
<<< کتاب پاسخ به شبهات اینترنتی منتشر شد >>>
کتابی برای نسل امروز
پاسخ به شبهاتی که سایت های ضد اسلام و ضد شیعی مطرح کرده اند
پاسخ به سوالاتی از قبیل ...
چرا قرآن دستور قتل مشرکین و کفار را داده است تا جائی که گفته است : هرجا آنها را یافتید ، بکشیدشان . آیا این خشونت و ترویج تروریسم نیست ؟
چرا قرآن بحث از معراج پیامبر را مطرح کرده است در حالی که با وجود اشعه ایکس و اشعه ما وراء بنفش محال است کسی بدون امکانات از جو زمین خارج شود ؟
چرا قرآن برای قتل خطائی مجازات سختی را در نظر گرفته است در حالی که عقل می گوید : عملی که به صورت خطا صادر شده اصلا مجازات ندارد ؟
چرا قرآن به شوهران دستور داده تا زنانشان را بزنند ؟!
چرا قرآن مردان را قوّام و سالار بر زنان معرفی کرده است ؟!
چرا قرآن ارث زنان را نصف ارث مردان قرار داده است ؟!
چرا قرآن تعدد همسر را برای مردان جایز دانسته است ؟!
چرا قرآن دیه زنان را نصف دیه مردان قرار داده است ؟!
چرا شیعیان نمازهای ظهر وعصر ، مغرب و عشاء را با هم می خوانند در حالی که سنت پیامبر جدا خواندن این نمازها بود ؟
چرا شیعیان با دست های باز نماز می خوانند در حالی که با دست بسته نماز خواندن مودبانه تر است ؟
چرا شیعیان با مهر نماز می خوانند ؟ آیا این عمل نوعی عبادت غیر خدا و بدعت نیست ؟
و بسیاری از سوالات دیگر ...
به آدرس ذیل مراجعه فرمائید
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=873&productid=6199&shopid=1&dollarsale=0
التماس دعا ....
یا حق ...
از هر دست بدهی از همان دست پس می گیری
یک ضرب المثل قدیمی می گوید
"از هر دست بدهی از همان دست پس می گیری" .
در نور کم غروب، زن سالخورده ای را دید که در کنار جاده درمانده،منتظر بود در آن نور کم متوجه شد که او نیاز به کمک دارد جلوی مرسدس زن ایستاد و از اتومبیلش پیاده شد در این یک ساعت گذشته هیچ کس نایستاده بود تا کمکش کند زن به خود گفت مبادا این مرد بخواهد به من صدمه ای بزند؟ ظاهرش که بی خطر نبود فقیر و گرسنه هم به نظر می رسید مرد زن را که در بیرون از ماشینیش در سرما ایستاده بود دید و متوجه آثار ترس در او شد گفت: خانم من آماده ام به شما کمک کنم بهتر است شما بروید داخل اتومبیل که گرمتر است ضمنا" اسم من برایان آندرسون است فقط لاستیک اتومبیلش پنچر شده بود اما همین هم برای یک زن سالخورده مصیبت محسوب می شد برایان در مدت کوتاهی لاستیک را عوض کرد زن گفت اهل سنتلوئیس است و عبوری از آنجا می گذشته است تشکر زبانی برای کمک آن مرد کافی نبود از او پرسید که چه مبلغ بپردازد هر مبلغی می گفت می پرداخت چون اگر او کمکش نمی کرد هر اتفاقی ممکن بود بیفتد برایان معمولا برای دستمزدش تامل نمی کرد اما این بار برای مزد نکرده بود برای کمک به یک نیازمند کرده بود و البته در گذشته افراد زیادی هم به او کمک کرده بودند .
او به خانم گفت که اگر واقعا می خواهد مزد او را بدهد دفع? بعد که نیازمندی را دید به او کمک کند و افزود و آن وقت از من هم یادی کنید خانم سوار اتومبیلش شد و رفت چند کیلومتر جلوتر، خانم، کافه ای دید به آن کافه رفت تا چیزی بخورد. پیشخدمت زن پیش آمد و حوله تمیزی آورد تا موهایش را خشک کند پیشخدمت لبخند شیرینی داشت لبخندی که صبح تا شب سرپابودن هم نتوانسته بود محوش کند آن خانم دید که پیشخدمت باید 8 ماهه حامله باشد با این حال نگذاشته بود که فشار و درد تغییری در رفتارش بدهد آن گاه به یاد برایان افتاد وقتی آن خانم غذایش را تمام کرد، صورتحساب را با یک اسکناس صد دلاری پرداخت پیشخدمت رفت تا بقیه پول را بیاورد وقتی برگشت، آن خانم رفته بود
پیشخدمت نفهمید آن خانم کجا رفت. بعد متوجه شد چیزی روی دستمال سفره نوشته شده است با خواندن آن اشک به چشمش آمد چیزی لازم نیست به من برگردانی من هم در چنین وضعی قرار داشتم شخصی به من کمک کرد همان طور که من به تو کمک کردم اگر واقعا می خواهی دین خود را ادا کنی این کار را بکن نگذار این زنجیر? عشق همین جا به تو ختم شود زیر دستمال چهارصد دلار دیگر هم بود آن شب او به آن نوشته و پول فکر می کرد آن خانم از کجا فهمید که او و شوهرش به آن پول نیاز داشتند
بچه ماه آینده به دنیا می آمد و آن وقت وضع بدتر هم می شد شوهرش هم خیلی نگران بود ...
همان طور که کنار شوهرش دراز کشیده بود به نرمی او را بوسید و آهسته در گوشش گفت همه چیز درست میشه دوستت دارم برایان آندرسون ...
آری ... از هر دست بدهی از همان دست پس می گیری
یا حق